پارت

پارت⁴⁹

(یکسال بعد)
چشماش پره اشک شده بود اروم اروم اشکاش روی گونش میریختن
روی خاک خالش نشسته بود و گریه میکرد
اینم یه تقدیر بد دیگه برای دخترک ما
کسی که توی این یکسال مثل کوه پشتش بود..
کسی که بهش پول داد کسی که در تمام این یکسال مواظبش بود و نزاشت آب تو دلش تکون بخوره.‌..
غم دوری بچش کم بود....
بی اعتمادی عشقش نسبت بهش کم بود..
الانم خالش.....
_____________________

دخترشو توی بغلش گرفت و به سمت بالا پرت می‌کرد صدای خنده هاشون کله حیاط عمارت رو پر کرده بود
توی این یکسال نزاشت دختر کوچولوش بی مادری رو حس کنه.....
توی این یکسال فهمید که چه اشتباهی کرده هسو اعتراف کرده بود ....
ولی با چه رویی ات رو برگردونه یکسال بود در به در دنبالش می‌گشت ولی کجاست[ات و خالش فرانسه هستن]

کوک:دختر کوچولوی بابا بهت قول میدم زوده زوده مامان بیاد پیشت
جونا:ماما[دختر کوک اسمش جونا و الان ۱۱ماهشه]
کوک:الهی من فدات بشم
.
بادیگارد:ارباب خانم ات رو پیدا کردیم
کوک:چی
بادیگارد:بله ارباب ایشون فرانسه هستن در منطقه‌......
کوک:نیرو هامونو میفرستی فرانسه ات رو باید تا امشب بیارید کره فهمیدید[داد و اعصبانیت]
بادیگارد:بله ارباب............

پارت بعدی پارت آخره دیگه توان ادامه دادن رو ندارم😫😂
دیدگاه ها (۴۰)

پارت آخرباقدم های محکم از پله های عمارت پایین اومدبزور پسرش ...

فیک جدید Fake name: begging ...

پارت⁴⁸از بیمارستان خارج شد بود هبج جایی برای رفتن نداشت مطمئ...

بچه ها یه سوال دارم ازتون شما به این میگین حمایت؟؟؟یه نفر فا...

عشق چیز خوبیه پارت ۱۰ویو کوکوقتی دیدم ات نیست به بادریگاردا ...

عشق چیز خوبیه پارت ۱۳ توی بیمارستان با هم صحبت کردیمهلن : عش...

پارت ۱

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط