طعمخون

طعم_خون
PT:14

رفتیم رو تخت و لباسامونو در آوردیم...
همون لحظه بود که دوستم اومد تو اتاق...

(دوست ها همیشه بد موقع ظاهر میشن😒🤣)

=اینجا چخبرهه

_شت...

+ا..اونی؟

=وایایایایایایایی

_فاک...

+اونی...

=کوفت هی یه چیزو تکرار میکنیننن. چشام داره چی میبینههه

_عام...

=هیسسسس

+اونی... خب...

=چیییی

+عهههه یه دقیقه آروم باش دیگهه. خو دوست پسرمه نمیتونیم اینکارارو انجام بدیممم؟ تازه خونه خودمم هستت

_سرخ شدن)

=وای... من اصن از صحنه دور میشممم

_عام... چیزه...

=ببندددد

_چشم..

+درست صحبت کنننن

_عههه بسهههه. تقصیر من بود... ببخشید

+آروم زدن پس گردن هیون) تقصیر تو نبود بچه

_چرا میزنیی. خونتو میخورمااا

+خودم ومپایرم مردککک

=اصن به چه دلیل یه هیولارو آوردی خونههه

_هیو..لا؟

+اونی... بس کن...

=چرا؟ خو هیولاس دیگه...

*هیونجین ویو*
فقط داشتم خودمو کنترل میکردم و چشمامو بستم و از عصبانیت میلرزیدم... یهو یه چیز گرمی پشتم احساس کردم... ا.ت بود... بغلم کرده بود

+به حرفاش توجه نکن...

_نمیتونم...

=خو مگه چیههه چرا ناراحت میشین؟ جفتتون هیولایین کسایی که انسان نیستن...

+خفه شو! من انسان بودم ومپایر شدم ولی هیون...

=هوم هیولاس

_بهتره... از اینجا... برم...

+هیون... وایسا هیون!

_چیه؟ توقع داری اینجا بمونم و بیشتر اینارو بشنوم؟

=فک میکنی چرت و پرته؟ قبول کن

*ا.ت ویو*
فقط داشت خودشو کنترل میکرد بلایی سر نایون(دوستش) نیاره... میدونستم اگر بره بیرون یه فاجعه به بار میاره ولی اگر اینجا بمونه هم...

*هیونجین ویو*
نا خواسته چشمام قرمز شد و کنترلم دست خودم نبود...

+ه..هیون؟

_ازم دور شین... کنترلم دست خودم نیست!

*ا.ت ویو*
داشت خودشو کنترل میکرد... نایونو از خونه بیرون کردم و سریع اومدم سر هیونو بغل کردم...

+آروم باش...تموم شد... رفت...

_من.. من هیولا نیستم...(گریه

+میدونم... میدونم...

_من نمیخواستم... اینجوری باشم!

+تقصیر تو نیست! یه سری آدما هنوز مغزاشون مریضه!

_ولی...

+هیسس. فراموشش کن... آروم شدی؟

_آره...

+از تو بعیده گریه کنی! آخه خیلی ددی ای!

_ددی؟ من؟

+وای گوه خوردم...

_بیبی؟ خوشت میاد؟ از... ددی؟

+وایایایای کمککک

_خنده)

پایان پارت ۱۴🌶
دیدگاه ها (۰)

#طعم_خون PT:15*هیونجین ویو*یکم آروم شدم و رفتم رو کاناپه نشس...

#طعم_خون PT: 16(آخر) فردا شد-*هیونجین ویو*از خواب بیدار شدم....

#طعم_خون PT:13*ا.ت ویو*چشمامو باز کردم و دیدم تو خونم... دوس...

#طعم_خون PT:12محکم بغلش کردم و اشک میریختم... _ببخشید... که ...

پارت ۱ فیک مرز خون و عشق

پارت ۱۷ فیک مرز خون و عشق

تکپارتی چان درخواستی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط