Pt 11
Pt 11
گیر افتادم
همه جا، همه جا تاریکه
ا/ت:م. من کجام کسی نیست کمکم کنید
+کسی نیست کع نجاتت بده الکی زحمت نکش
اون فقط یه ماسک زده بود هیچی از صورتش معلوم نبود
ا/ت:ت. تو کی هستی
+فعلا نمیتونی این سوال رو بپرسی
ا/ت:چرا منو دزدیدی سولا تورو دیده حتما با پلیس زنگ میزنه
+اوو اون دوستتو میگی
نگران نباش اونم حل کردم
ا/ت:ب. باهاش چیکار کردی عوضی(با اعصبانیت)
+نگران نباش کاری کردم کع حداقل 80درصد شانس داره زنده بمونه
ا/ت:اگع یه مو از سرش کم شه میکشمت زندت نمیزارم
+مگع عاشقشی
ا/ت:ا. اون دوستمه تنها کسی که نگرانم بود و هست
+خو به من چه
خب حالا بحث ما این نیس
تورو باید یه جایی ببرم همین امشب وقت هم ندارم پس مث یه دختر خوب تکون نخور
سه چهار نفر اومدن منو باز کردن تاخواستم فرار کنم پنج تا دگع از در اومدن داخل
ا/ت:ایشش منم کع شانس ندارم
ا/ت:منو کجا میبرین حرف بزنید
با شمام
داخل یه ماشین بردنم نمدونم قراره کجا برم
میو راوی
داشتن ا/ت رو می بردن
ته تهش رسیدن به یه خونه بزرگ خیلی بزرگ بود کع تقریبا میشد گفت اون یه قصره
با کلی محافظت و بادیگارد
ولی ا/ت هنوز نمیدونه چع کجاس
ا/ت رو بزور بردن داخل
ا/ت:چقدر اینجا بزرگه
بهم گفتن از خودم پذیرایی کنم
ا/ت:من کجام اینجا کجاس؟
یه خدمتکار اوند سمتم
خدمتکار:بفرمایید خانم جوان از این طرف
ا/ت:ن. نمیام تو کی هستی
خدمتکار:میدونم ترسیدین ولی نگران نباشید محافظتون هستم
حالا دنبالم بیاید
مجبور شدم برم دنبالش منو برد یه اتاق پر از لباس و غذا
خدمتکار:شما از خودتون پذیرایی کنید
از اتاق رفت بیرون
منم کع نتونستم جلوی خودمو بگیرم و شروع کردم به خوردن
تا یه خانم اومد داخل برگشتم دیدمش
*سلام عزیزم
چطوره؟؟ نظر بدید خواهش نکردم دستور دادم
ممنون میشم اگه حمایت کنید🙁
گیر افتادم
همه جا، همه جا تاریکه
ا/ت:م. من کجام کسی نیست کمکم کنید
+کسی نیست کع نجاتت بده الکی زحمت نکش
اون فقط یه ماسک زده بود هیچی از صورتش معلوم نبود
ا/ت:ت. تو کی هستی
+فعلا نمیتونی این سوال رو بپرسی
ا/ت:چرا منو دزدیدی سولا تورو دیده حتما با پلیس زنگ میزنه
+اوو اون دوستتو میگی
نگران نباش اونم حل کردم
ا/ت:ب. باهاش چیکار کردی عوضی(با اعصبانیت)
+نگران نباش کاری کردم کع حداقل 80درصد شانس داره زنده بمونه
ا/ت:اگع یه مو از سرش کم شه میکشمت زندت نمیزارم
+مگع عاشقشی
ا/ت:ا. اون دوستمه تنها کسی که نگرانم بود و هست
+خو به من چه
خب حالا بحث ما این نیس
تورو باید یه جایی ببرم همین امشب وقت هم ندارم پس مث یه دختر خوب تکون نخور
سه چهار نفر اومدن منو باز کردن تاخواستم فرار کنم پنج تا دگع از در اومدن داخل
ا/ت:ایشش منم کع شانس ندارم
ا/ت:منو کجا میبرین حرف بزنید
با شمام
داخل یه ماشین بردنم نمدونم قراره کجا برم
میو راوی
داشتن ا/ت رو می بردن
ته تهش رسیدن به یه خونه بزرگ خیلی بزرگ بود کع تقریبا میشد گفت اون یه قصره
با کلی محافظت و بادیگارد
ولی ا/ت هنوز نمیدونه چع کجاس
ا/ت رو بزور بردن داخل
ا/ت:چقدر اینجا بزرگه
بهم گفتن از خودم پذیرایی کنم
ا/ت:من کجام اینجا کجاس؟
یه خدمتکار اوند سمتم
خدمتکار:بفرمایید خانم جوان از این طرف
ا/ت:ن. نمیام تو کی هستی
خدمتکار:میدونم ترسیدین ولی نگران نباشید محافظتون هستم
حالا دنبالم بیاید
مجبور شدم برم دنبالش منو برد یه اتاق پر از لباس و غذا
خدمتکار:شما از خودتون پذیرایی کنید
از اتاق رفت بیرون
منم کع نتونستم جلوی خودمو بگیرم و شروع کردم به خوردن
تا یه خانم اومد داخل برگشتم دیدمش
*سلام عزیزم
چطوره؟؟ نظر بدید خواهش نکردم دستور دادم
ممنون میشم اگه حمایت کنید🙁
۱۷.۳k
۳۱ تیر ۱۴۰۲