Pt 12
Pt 12
گیر افتادم
تا برگشتم یه خانم رو دیدم
*سلام عزیزم
ا/ت:ش. شما؟
*من صاحب این خونم اجازه ندارم بیام تو خونه خودم؟؟
ا/ت:وای واقعا معذرت میخوام که زیاده روی کردم واقعا ببخشید
*نه عیب نداره خودم گفتم اینارو برات درست کنن
ا/ت:چرا؟ مگه منو میشناسید؟
*ارع میشناسم
ا/ت:چی؟
*یعنی مامانتو میشناسم
ا/ت:م. مامانم؟
*ارع منو اون از بچگی بهترین دوست های همیم
ا/ت:چرا مامانم راجع به شما چیزی به من نگفته
*شاید منو یادش رفته خب بیا اینجارو بهت نشون بدم ا/ت
ا/ت:ن خانم ممنون اما من کار دارم من با اجازتون رفع زحمت کن..
*نه نمیشه باید امشبو خونه من بمونی
ا/ت:به چه دلیل ببینید خانم اولند شما دوست مادر من هستید و مادر من راجع به شما به من جیزی نگفته دومن من اصن شما رو نمیشناسم که چجور ادمی هستید سومن از کجا معلوم که شما قاتل یا چیز دیگه ای باشی(جدی)
* ببین میدونم که نمیشناسی منو اما باهم اشنا میشی...
ا/ت:ن بسه دیگه خانم من میرم
ا/ت راهشو به سمت در خروجی کرد و از اونجا رفت
ا/ت:چ زن عجیبی بود رفتم خونه از مامان میپرسم که اون کی... اه راستی مامان نیست
(رسیدم خونه)
سریع گوشبمو برداشتم
ا/ت: 23 تا تماس از دست رفته از مامان هه خوبه که یادش افتادم واای 2تا تماس از دست رفته از بابا!!
به گوشی مامانم زنگ زدم
اما جواب نداد
ا/ت:حتما سرشون شلوغه رفتم طرف اشپز خونه واای چی هیچی توی یخچال نداریم
أه حتما این کارما باید این خوردگی هامو از دهنو دماغم دراره
کیفمو برداشتمو رفتم مغازه تا یه نودل بگیرم
ا/ت:ها؟ واریز پول؟ اونم 5ملیون؟کی اینو فرستاده حتما باباس!
(مغازه)
خب خب خب بزار حالا که پول دارم یه زره چیز میز بخرم سبدو برداشتم دوتا نودل برداشتم با مخلفات مث چیپس نوشابه...
تا خواستم نوشابه بردارم خوردن به یه مرد
ا/ت:وای ببخشید اقا هواسم نبود
بی تفاوت رد شد رفت
لحظه ای نشد یاد جونگ کوک یا بهتره بگم اون قاتل زنجیره ای افتادم
سریع وسایل هامو برداشتمو حساب کردم و از اون مغازه زدن بیرون بدو بدو داشتم میرفتم خونه
که یه چند تا پسر قلدور جلومو گرفتن
داشتن کیفم و خریدامو بزور از دستم میگرفتن که...
چطوره بچه ها من یکم تند تند و عجله عجله میکنم و مینویسم برای همین یه چند تا کلمات رو اشتباه مینویسم
ممنون میشم اوه حمایت کنید☹️
گیر افتادم
تا برگشتم یه خانم رو دیدم
*سلام عزیزم
ا/ت:ش. شما؟
*من صاحب این خونم اجازه ندارم بیام تو خونه خودم؟؟
ا/ت:وای واقعا معذرت میخوام که زیاده روی کردم واقعا ببخشید
*نه عیب نداره خودم گفتم اینارو برات درست کنن
ا/ت:چرا؟ مگه منو میشناسید؟
*ارع میشناسم
ا/ت:چی؟
*یعنی مامانتو میشناسم
ا/ت:م. مامانم؟
*ارع منو اون از بچگی بهترین دوست های همیم
ا/ت:چرا مامانم راجع به شما چیزی به من نگفته
*شاید منو یادش رفته خب بیا اینجارو بهت نشون بدم ا/ت
ا/ت:ن خانم ممنون اما من کار دارم من با اجازتون رفع زحمت کن..
*نه نمیشه باید امشبو خونه من بمونی
ا/ت:به چه دلیل ببینید خانم اولند شما دوست مادر من هستید و مادر من راجع به شما به من جیزی نگفته دومن من اصن شما رو نمیشناسم که چجور ادمی هستید سومن از کجا معلوم که شما قاتل یا چیز دیگه ای باشی(جدی)
* ببین میدونم که نمیشناسی منو اما باهم اشنا میشی...
ا/ت:ن بسه دیگه خانم من میرم
ا/ت راهشو به سمت در خروجی کرد و از اونجا رفت
ا/ت:چ زن عجیبی بود رفتم خونه از مامان میپرسم که اون کی... اه راستی مامان نیست
(رسیدم خونه)
سریع گوشبمو برداشتم
ا/ت: 23 تا تماس از دست رفته از مامان هه خوبه که یادش افتادم واای 2تا تماس از دست رفته از بابا!!
به گوشی مامانم زنگ زدم
اما جواب نداد
ا/ت:حتما سرشون شلوغه رفتم طرف اشپز خونه واای چی هیچی توی یخچال نداریم
أه حتما این کارما باید این خوردگی هامو از دهنو دماغم دراره
کیفمو برداشتمو رفتم مغازه تا یه نودل بگیرم
ا/ت:ها؟ واریز پول؟ اونم 5ملیون؟کی اینو فرستاده حتما باباس!
(مغازه)
خب خب خب بزار حالا که پول دارم یه زره چیز میز بخرم سبدو برداشتم دوتا نودل برداشتم با مخلفات مث چیپس نوشابه...
تا خواستم نوشابه بردارم خوردن به یه مرد
ا/ت:وای ببخشید اقا هواسم نبود
بی تفاوت رد شد رفت
لحظه ای نشد یاد جونگ کوک یا بهتره بگم اون قاتل زنجیره ای افتادم
سریع وسایل هامو برداشتمو حساب کردم و از اون مغازه زدن بیرون بدو بدو داشتم میرفتم خونه
که یه چند تا پسر قلدور جلومو گرفتن
داشتن کیفم و خریدامو بزور از دستم میگرفتن که...
چطوره بچه ها من یکم تند تند و عجله عجله میکنم و مینویسم برای همین یه چند تا کلمات رو اشتباه مینویسم
ممنون میشم اوه حمایت کنید☹️
۵.۱k
۰۸ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.