زندگی احساسی من
زندگی احساسی من
p29
دامیان:باشه
انیا:اخ بکی اخ اگه گیرت بیارم خودم میکشمت
دامیان:(میخنده)
انیا:به چی میخندی ها؟
دامیان:توعه نیم وجبی از سایه خودتم میترسی بعد بکی میکشی(میخنده)
انیا:پس میخوای روی تو امتحان کنم؟
دامیان:اوکی امتحان کن
انیا:(با پا محکم میزنه تو ک..😂)
دامیان:اخخخخخخخخخخخخخخخ
انیا:بگو بینم من هنوزم نیم وجبیم؟
دامیان:ب..با..شه باشه
(تسوکی بکی)
بکی:یعنی تا الان اشتی کردن؟
تسوکی:بعید میدونم
بکی:امی...(بابای دامیان میبینه)
تسوکی:چیشده؟
بکی:او...او..او...اون با..بابا.. بابای...دا..دا...دامیان نی...نیست؟(با لکنت)
تسوکی:چی؟
p29
دامیان:باشه
انیا:اخ بکی اخ اگه گیرت بیارم خودم میکشمت
دامیان:(میخنده)
انیا:به چی میخندی ها؟
دامیان:توعه نیم وجبی از سایه خودتم میترسی بعد بکی میکشی(میخنده)
انیا:پس میخوای روی تو امتحان کنم؟
دامیان:اوکی امتحان کن
انیا:(با پا محکم میزنه تو ک..😂)
دامیان:اخخخخخخخخخخخخخخخ
انیا:بگو بینم من هنوزم نیم وجبیم؟
دامیان:ب..با..شه باشه
(تسوکی بکی)
بکی:یعنی تا الان اشتی کردن؟
تسوکی:بعید میدونم
بکی:امی...(بابای دامیان میبینه)
تسوکی:چیشده؟
بکی:او...او..او...اون با..بابا.. بابای...دا..دا...دامیان نی...نیست؟(با لکنت)
تسوکی:چی؟
۴.۷k
۱۷ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.