پارت ۱۸

اسلحه ام و سرجاش گذاشتم و...از عمارت بیرون زدم
به همه ی بادیگاردا گفتم که دنبال ا.ت بگردن و اگه پیداش کردن بهم خبر بدم
خودمم به سمت جنگل رفتم تا دنبالش بگردم
هوا خیلی سرد بود و بارش برف شدت گرفته بود
یقه ی لباسم و بالاتر گرفتم و از بین درختا رد میشدم
چند ساعتی گذشته بود ولی هیچ خبری از ا.ت نبود
داشتم راهم و میرفتم که خرسی رو دیدم که داشت نزدیکم میشد
اسلحه رو درآوردم که بهم حمله کرد
چند تا گلوله به داخل دهنش و قلبش زدم که بلاخره روی زمین افتاد
نفس راحتی کشیدم
باید بیشتر مراقب باشم به راهم ادامه دادم که صدای شکستن چوب ها اومد
حتما کسی اونجاست
شاید ا.ت باشه پس سرعتم و زیاد کردم و به سمت صدا رفتم که بعد از چند دقیقه صدا قطع شد
چرا قطع شد
اوففف یعنی ا.ت نیست این دختر کجا رفته
دور و اطراف و نگاه میکردم ولی هیچکس نبود
یکم جلوتر رفتم که با دره‌ی مواجه شدم
خواستم برگردم که....
نکنه ا.ت اینجا افتاده باشه
ولی خودش که کور نیست بیاد بیوفته توی دره
ولی بهتره به اینجا هم یه نگاهی بندازم
(ادمین درحال فکر کردن به اینکه هر دوتا رو بکشه 🔪🤧)
از دره با دقت پایین رفتم همه جا رو برف پوشونده بود
هر جا رو که نگاه میکردم پر از برف بود
اطراف و نگاه میکردم که چشمم به چیزی به جسمی بزرگ که از برف پوشونده شده بود افتاد
نزدیکش شدم و برف و کنار زدم..
این...ا.ت بود
سریع هر چی برف روش ریخته بود و کنار زدم و سرش و توی دستام رفتم
بدنش سردِ سرد بود از روی زمین بلندش کردم و توی بغلم گرفتمش
چشماش یکم باز بود و این بهم یکم امید میداد که خوبه
خواستم بلندشم کنم و از دره ببرمش بالا که چشمم به پاش افتاد
به شاخه ی درختی گیر کرده بود
با استفاده از چاقوی که داشتم شاخه ی درخت و قطع کردم و
بلندش کردم
چون دو نفر بودیم و توی بغلم بود نمی‌تونستم برم بالا و از اونجای که زمین لیزِ حتما هر دوتامون میوفتم پایین
باید کمک پیدا کنم
ا.ت و با یه دستم گرفتم و با اون یکی دستم به هیون زنگ زدم
خوبه اینجا آنتن. داشت یکم که گذشت صدای هیون از پشت گوشی اومد
هیون:کجایی ا.ت و پیدا نکردیم
-:من پیداش کردم بیاید به این لوکیشن فقط عجله کنید
هیون: باشه
گوشی رو قطع کردم تا خواستم لوکیشن و براش بفرستم گوشی خاموش شد
آخه الان وقتش بود
هر چی تلاش کردم نتونستم روشنش کنم
پس فقط یه راه داشتم اونم اینکه....
دیدگاه ها (۲۳)

در رابطه با گزارش های اخیر

پارت ۱۹

پارت ۱۷

پیج دومhttps://wisgoon.com/except_2011چون زیاد گزارش میکنن ش...

پارت ۱ فیک مرز خون و عشق

love Between the Tides¹⁸ ا/ت خیلی احساس ترس تو خونه ی تهیونگ...

رمان

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط