«چند پارتی از جین»
«چند پارتی از جین»
«ازدواج اجباری.....»
«درخواستی»
پارت: 6
میا: جین دستشو دورم محکم کرده بود... ولی حس خوبی بهم میداد... یهو دیدم که...
مامان و بابامون همه اومدن تو حیاط... هول شده بودم که جین رو هول دادم اون طرف و از روی تاب پاشدم
میا: عام... خ.. خب.. چ.. چی.. چیزه ک.. ک...
بابا میا: نمیخاد توضیح بدین.. میخاستم بگم که ما میخایم بریم بیرون دور دور شما هم میاین...
جین: از روی زمین پاشدم.... نه بابا ما خونه میمونیم
میا: م...
جین: میا هم خونه است شما نگران نباشید و برید ما خیلی خسته ایم و میخایم بخوابیم.
میا ویو: جین نزاشت حرفمو بزنم.... اما مم میخاستم برم بیرون...
مامان جین: باشه عزیزم مواظب خودتون باشید...
جین: اوکیه شما هم برید دیگه...
میا ویو: مامان و بابا رفتن و فقط منو. جین تو خونه موندیم...
میا: حصلم سر رفته بود و تقریبا ساعت
ت/ 9 شب بود مامان گفت که دیر وقت میان.. جین هم روی مبل نشسته بود... رفتم سمتش و بهش گفتم
میا: حصلم سر میره..
جین: من. چیکار کنم الان؟...
میا: خب نمیدونم..
جین: نظرت چیه اون کار رو انجام بدیم(استغفرالله)
میا: چه کار؟
جین: هیچی ولش
میا: میای فیلم ببینیم
جین: چی فیلم.؟
میا: یه فیلم دوستم بهم معرفی کرده بیا اونو ببینیم... فقط گفت که تنها ببین ولی بیا باهم ببینیم
جین: چجور فیلمیه؟
میا: فیلمشو ندیدم...
جین: خب تو فیلمو پلی کن منم برم پاپ کرن درست کنم
میا: باشه ای گفتم و جین مشغول درست کردن پاپ کرن بود.. فیلمو پلی کردم و با جین نشستیم رو مبل... داشتیم فیلم میدیدیم که یهو....
حمایت کنید
شرط:
25 لایک
20 کامنت
شرطا رو زیاد گذاشتم.. تا پارت های بعدی رو بنویسم چون هنوز ایده ای ندارم😔
مرسی بابت حمایت هاتون🤍
«ازدواج اجباری.....»
«درخواستی»
پارت: 6
میا: جین دستشو دورم محکم کرده بود... ولی حس خوبی بهم میداد... یهو دیدم که...
مامان و بابامون همه اومدن تو حیاط... هول شده بودم که جین رو هول دادم اون طرف و از روی تاب پاشدم
میا: عام... خ.. خب.. چ.. چی.. چیزه ک.. ک...
بابا میا: نمیخاد توضیح بدین.. میخاستم بگم که ما میخایم بریم بیرون دور دور شما هم میاین...
جین: از روی زمین پاشدم.... نه بابا ما خونه میمونیم
میا: م...
جین: میا هم خونه است شما نگران نباشید و برید ما خیلی خسته ایم و میخایم بخوابیم.
میا ویو: جین نزاشت حرفمو بزنم.... اما مم میخاستم برم بیرون...
مامان جین: باشه عزیزم مواظب خودتون باشید...
جین: اوکیه شما هم برید دیگه...
میا ویو: مامان و بابا رفتن و فقط منو. جین تو خونه موندیم...
میا: حصلم سر رفته بود و تقریبا ساعت
ت/ 9 شب بود مامان گفت که دیر وقت میان.. جین هم روی مبل نشسته بود... رفتم سمتش و بهش گفتم
میا: حصلم سر میره..
جین: من. چیکار کنم الان؟...
میا: خب نمیدونم..
جین: نظرت چیه اون کار رو انجام بدیم(استغفرالله)
میا: چه کار؟
جین: هیچی ولش
میا: میای فیلم ببینیم
جین: چی فیلم.؟
میا: یه فیلم دوستم بهم معرفی کرده بیا اونو ببینیم... فقط گفت که تنها ببین ولی بیا باهم ببینیم
جین: چجور فیلمیه؟
میا: فیلمشو ندیدم...
جین: خب تو فیلمو پلی کن منم برم پاپ کرن درست کنم
میا: باشه ای گفتم و جین مشغول درست کردن پاپ کرن بود.. فیلمو پلی کردم و با جین نشستیم رو مبل... داشتیم فیلم میدیدیم که یهو....
حمایت کنید
شرط:
25 لایک
20 کامنت
شرطا رو زیاد گذاشتم.. تا پارت های بعدی رو بنویسم چون هنوز ایده ای ندارم😔
مرسی بابت حمایت هاتون🤍
۱۴.۶k
۱۸ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.