فیک عاشقت شدم
#فیک_عاشقت_شدم
#پارت_18
ویو انا: همه دور میز جمع شدیم و شروع کردیم به خوردن و بعد از غذا میز و جمع کردیم و ظرفا رو شستیم دیگه همه مون رفتیم تو اتاق هامون بعد وارد اتاق شدیم و درو بستم که کوک گفت
کوک: آنا میخواستم یه چی بگم
انا: جانم بگو
کوک ویو: میخواستم از آنا خواستگاری کنم و جعبه ی کوچک سیاه رنگی رو از جیبم در اوردم و جلوش زانو زدم
کوک: آنا من تو رو خیلی وقته دوستت دارم و میخوام که ماله من شی پس باهام ازدواج میکنی
ویو آنا: دیدم که کوک از جیبش یه جعبه ی سیاه رنگی رو در اورد و جلوم زانو زد و گفت با من ازدواج میکنی منم گفتم
انا: بلهه ( با ذوق)
آنا ویو: بعد کوک منو محکم بغل کرد و تو هوا چرخوندم و منم پاهامو دور کوک حلقه کردم و گفتم
آنا: کوک خیلی دوستت دارم دوست دارم تا اخر عمرم همراهت باشم
کوک: منم عزیزم و در اخر بوسه ای رو شروع کردیم و بعد از چند دقیقه همو ول کردیم و گفتم
کوک: عشقم دو رو روز دیگه مراسم ازدواج رو بگیریم
انا: ارع خوبه بیا بخوابیم خیلی خوابم میاد
انا ویو: کوک روی تخت دراز کشید و منم پیشش دراز کشیدم که کوک منو محکم تو بغلش فشرد و گفت
کوک: بیبی کوچولوی من فردا بریم خرید عروسی
آنا: اوم اوکیه بوسه ی کوتاهی به لب کوک زدم و انقدر خوابمون داشت که سریع به خواب رفتیم
پرش زمانی به ساعت ۸ صبح
کوک: آنا پاشو دیر شدا میخوایم بریم خرید
کوک: آنا عزیزم پاشو انا
انا ویو: با صدای کوک اروم چشمامو باز کرذم و گفتم
آنا: چیشده (خوابالو)
کوک: عزیزم میگی چیشده ها امروز میخوایم بریم خرید ها فردا هم عروسیه
آنا: اعه کوک ولم کن میخوام بخوابم (خوابالود)
کوک: اوکی خودت خواستی
کوک ویو: آنا رو بغل کردم و بردم حموم با کلی غرغر شستمش و اوردمش بیرون و خشکش کردم و لباساشو تنش کردم (انگار بچه دوساله است)
کوک: میخوای خودم ارایشت کنم
آنا: اوم ببینم شوهر ایندم چه چیزایی بلده
کوک: شروع کردم به ارایش کردن انا بعد از نیم ساعت بالاخره تمام شد
کوک: خیلی جذاب شدی
انا: وایی خیلی عالی شده
کوک: حالا جایزه من چیه این همه تلاش کردم
آنا ویو: بوسه ی کوتاه اما آبدار رو به لب کوک زدم و گفتم
انا: بیا اینم جایزت خوب شد حالا پاشو بریم دیر شدا
کوک: بریم
انا ویو: با کوک رفتیم طبقه پایین و به کوک گفتم
آنا: کوک بچه ها کجان
کوک: بچه ها صبح زود رفتن خونه شون که برای فردا لباس بگیرن و اینا
آنا: اوم اوکیه بریم
کوک ویو: دست آنا رو گرفتم و باهم از در زدیم بیرون و سوار ماشین شدیم ماشین رو روشن کردم و حرکت کردیم......
حمایت کنید
شرط:
20 لایک
20 کامنت
#پارت_18
ویو انا: همه دور میز جمع شدیم و شروع کردیم به خوردن و بعد از غذا میز و جمع کردیم و ظرفا رو شستیم دیگه همه مون رفتیم تو اتاق هامون بعد وارد اتاق شدیم و درو بستم که کوک گفت
کوک: آنا میخواستم یه چی بگم
انا: جانم بگو
کوک ویو: میخواستم از آنا خواستگاری کنم و جعبه ی کوچک سیاه رنگی رو از جیبم در اوردم و جلوش زانو زدم
کوک: آنا من تو رو خیلی وقته دوستت دارم و میخوام که ماله من شی پس باهام ازدواج میکنی
ویو آنا: دیدم که کوک از جیبش یه جعبه ی سیاه رنگی رو در اورد و جلوم زانو زد و گفت با من ازدواج میکنی منم گفتم
انا: بلهه ( با ذوق)
آنا ویو: بعد کوک منو محکم بغل کرد و تو هوا چرخوندم و منم پاهامو دور کوک حلقه کردم و گفتم
آنا: کوک خیلی دوستت دارم دوست دارم تا اخر عمرم همراهت باشم
کوک: منم عزیزم و در اخر بوسه ای رو شروع کردیم و بعد از چند دقیقه همو ول کردیم و گفتم
کوک: عشقم دو رو روز دیگه مراسم ازدواج رو بگیریم
انا: ارع خوبه بیا بخوابیم خیلی خوابم میاد
انا ویو: کوک روی تخت دراز کشید و منم پیشش دراز کشیدم که کوک منو محکم تو بغلش فشرد و گفت
کوک: بیبی کوچولوی من فردا بریم خرید عروسی
آنا: اوم اوکیه بوسه ی کوتاهی به لب کوک زدم و انقدر خوابمون داشت که سریع به خواب رفتیم
پرش زمانی به ساعت ۸ صبح
کوک: آنا پاشو دیر شدا میخوایم بریم خرید
کوک: آنا عزیزم پاشو انا
انا ویو: با صدای کوک اروم چشمامو باز کرذم و گفتم
آنا: چیشده (خوابالو)
کوک: عزیزم میگی چیشده ها امروز میخوایم بریم خرید ها فردا هم عروسیه
آنا: اعه کوک ولم کن میخوام بخوابم (خوابالود)
کوک: اوکی خودت خواستی
کوک ویو: آنا رو بغل کردم و بردم حموم با کلی غرغر شستمش و اوردمش بیرون و خشکش کردم و لباساشو تنش کردم (انگار بچه دوساله است)
کوک: میخوای خودم ارایشت کنم
آنا: اوم ببینم شوهر ایندم چه چیزایی بلده
کوک: شروع کردم به ارایش کردن انا بعد از نیم ساعت بالاخره تمام شد
کوک: خیلی جذاب شدی
انا: وایی خیلی عالی شده
کوک: حالا جایزه من چیه این همه تلاش کردم
آنا ویو: بوسه ی کوتاه اما آبدار رو به لب کوک زدم و گفتم
انا: بیا اینم جایزت خوب شد حالا پاشو بریم دیر شدا
کوک: بریم
انا ویو: با کوک رفتیم طبقه پایین و به کوک گفتم
آنا: کوک بچه ها کجان
کوک: بچه ها صبح زود رفتن خونه شون که برای فردا لباس بگیرن و اینا
آنا: اوم اوکیه بریم
کوک ویو: دست آنا رو گرفتم و باهم از در زدیم بیرون و سوار ماشین شدیم ماشین رو روشن کردم و حرکت کردیم......
حمایت کنید
شرط:
20 لایک
20 کامنت
۱۳.۱k
۱۸ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.