وقتی بهش میگی باهم کیک درست کنین(درخواستی)
علامت ها
ا.ت_
سونگهون+
.
.
.
از صبح هوس کیک کرده بودی…رفتی سمت سونگهونی که داشت فیلم میدید
_سونگهونا
صدای تلوزیون رو کم کرت و نگاهش رو به تو داد
+بله؟
_میشه باهم کیک درست کنیم؟
+کی حوصله داره؟
خودت رو کیوت کردی و بهش نگاه کردی
+نمیدونم کی قراره استفاده از نقطه ضعفم رو تموم کنی
_باهام کیک درست میکنی؟(کیوت)
لپت رو بوسید و کفت
+باشه دختر کوچولوم(لبخند)
ذوق کردی و دستاشو گرفتی تا ببریش اشپزخونه
+وایسا تلوزیون رو خاموش کنم بعد باهم بریم
_باشه…زود باش
تلوزیون رو خاموش کرد
+بریم(لبخند)
رفتین تو اشپزخونه
+خب حالا میخوای چه کیکی درست کنی؟
_من که میگم وانیلی..نظر تو چیه؟
+هرچی پرنسس بگه(لبخند)
+پس وانیلی درست کنیم(لبخند)
+چیا میخوام حالا؟
_سه تا تخم مرغ ، دو و نیم لیوان ارد ، یک لیوان شکر ، یک لیوان شیر ، یک پیمانه روغن مایع ، یک قاشق غذاخوری بکینگ پودر و یک قاشق چای خوری وانیل
همینطوری که میگفتی چیا میخواین سونگهون همه رو گذاشت روی اپن
_حالا باید نیم ساعت بمونیم تا با دمای محیط هماهنگ شن
سونگهون بغلت کرد و بردت داخل اتاق
_نگو که میخوای توی این نیم ساعت همون کاری که تو ذهنمه باهام انجام بدی
+نه..فقط میخوام قبل از کیک یه چیز خوشمزه تر بخورم
_چی رو؟(تعجب)
با صورتش به لبات اشاره کرد…همونطور که نگاهش روی لبات بود گفت
+ثانیه به ثانیه احساس تشنگی بیشتری پیدا میکنم..لبات برام مثل آبیه که هیچوقت تشنگیم رو برطرف نمیکنه هرچقدر ازش میخورم هنوزم تشنمه
به چشات نگاه کرد و گفت
+فکر نکنم برای خوردن آب باید از کسی اجازه بگیرم(نیشخند)
و باهات یک بوسه ی فرانسوی رمانتیک رو شروع کرد…بعد از چند دقیقه از هم جدا شدین
+خوش طعم ترین ابی بود که تو عمرم خوردم(لبخند)
(نیم ساعت بعد)
_سونگهون بیا بریم ، نیم ساعت گذشت
+بریم
رفتین توی اشپزخونه…یه کاسه برداشتی و به سونگهون گفتی
_هرچی که بهت میگم بهم بده
+باشه
_تخم مرغ هارو بهم بده
تخم مرغ هارو بهت داد
_مرسی(لبخند)
تخم مرغ هارو شکوندی توی کاسه
_شکر و وانیل هم بده
شکر و وانیل رو بهت داد…به کاسه ای که تخم مرغ هارو داخلش شکونده بودی اضافه کردی
_سونگهونا
بهت نگاه کرد
+هوم؟
_میشه تو هم بزنی؟
+اره..مشکلی نیست
_مرسییی(لبخند)
+خواهش میکنم(لبخند)
همزن برقی رو از کابینت بیرون اوردی و به سونگهون دادی
_هفت دقیقه هم بزن
+تایم بگیر..ممکنه یادم بره
_باشه..خودم بهت میگم کی تموم کنی
سونگهون همزن برقی رو به برق وصل کرد ، روشنش کرت و شروع به هم زدن کرد…با یه عشق خاصی مشغول نگاه کردنش بودی..توی ذهنت میگفتی این پسر واقعا ماله منه؟
(هفت دقیقه بعد)
سونگهون همونطور که داشت هم میزد بهت نگاه کرد و گفت
+بسه ا.ت؟
چون حواست نبود ساکت بودی و همونطور به صورتش نگاه میکردی
+ا.ت؟
به خودت اومدی و گفتی
_ب..ب..بله؟
+بسه؟(لبخند)
_اره..کافیه!
سونگهون همزن برقی رو خاموش کرد و همونجا داخل کاسه گذاشت
+الان باید چیکار کنیم؟
_الان باید روغن مایع و شیر رو بهش اضافه کنیم
+بیارم؟
_نه..تو همینجا وایسا من میارم
رفتی روغن مایع و شیر رو اوردی و به اون مخلوط اضافه کردی
_دوباره هم بزن
سونگهون دوباره همزن رو روشن کرد و شروع به همزدن کرد…حدود یک دقیقه شد و بهش گفتی بس کنه
یک کاسه دیگه برداشتی و داخلش ارد و بکینگ پودر ریختی و مخلوط کردی…مخلوطی که درست کردی دوبار الک کردی و دوباره توی الک ریختی و روی مخلوط تخم مرغ ریختی
مایع کیکیت رو با لیسک به طور دورانی و چرخشی مخلوط کردی تا بافتش یک دست بشه
سونگهون وقتی داشتی مایع کیک رو مخلوط میکردی فر رو روی حرارت ۱۸۰ سانتی گراد گذاشت و اجازه داد کامل گرم شه
وقتی مایع کیک رو مخلوط کردی و فر گرم شد یه قالب برداشتی و کفش رو با یکم روغن مایع چرب کردین و مایع کیک رو داخل قالب ریختین..چندبار قالب رو محکم به اپن کوبیدی که هوای اضافی بین مایع کیک از بین بره
قالب رو گذاشتین داخل فر و قرار شد ۵۰ دقیقه منتظر بمونین
(۵۰ دقیقه بعد)
در فر رو باز کردین خلال دندون رو واردش کردین…دیدین هیچی بهش نچسبیده پس مطمئن شدین پخته…کیک رو از فر اوردین بیرون ، از قالب جداش کردین و باهم تزئینش کردین
بعد از چند دقیقه باهم بریدینش…اولین تیکش رو قرار بود سونگهون بخوره..وقتی خورد ازش پرسیدی
_خوشمزه بود؟
+اره..ولی من لبای تورو ترجیح میدم
_یاااا آقای دارم بنظرت یکم زیاد راجب لبای من صحبت نمیکنی؟
+نه!
بهش چشم غره زدی
+وقتی بچه دار شدیم یادت باشه از این کیکا براش درست کنیم(لبخند)
_باید این کار رو کنیم(لبخند)
+دوستت دارم خانوم پارک(لبخند)
_من بیشتر آقای پارک(لبخند)
(پایان)
#انهایپین
#هیسونگ
#جی
#جیک
#سونگهون
#سونو
#جونگوون
#نیکی
#تکپارتی
ا.ت_
سونگهون+
.
.
.
از صبح هوس کیک کرده بودی…رفتی سمت سونگهونی که داشت فیلم میدید
_سونگهونا
صدای تلوزیون رو کم کرت و نگاهش رو به تو داد
+بله؟
_میشه باهم کیک درست کنیم؟
+کی حوصله داره؟
خودت رو کیوت کردی و بهش نگاه کردی
+نمیدونم کی قراره استفاده از نقطه ضعفم رو تموم کنی
_باهام کیک درست میکنی؟(کیوت)
لپت رو بوسید و کفت
+باشه دختر کوچولوم(لبخند)
ذوق کردی و دستاشو گرفتی تا ببریش اشپزخونه
+وایسا تلوزیون رو خاموش کنم بعد باهم بریم
_باشه…زود باش
تلوزیون رو خاموش کرد
+بریم(لبخند)
رفتین تو اشپزخونه
+خب حالا میخوای چه کیکی درست کنی؟
_من که میگم وانیلی..نظر تو چیه؟
+هرچی پرنسس بگه(لبخند)
+پس وانیلی درست کنیم(لبخند)
+چیا میخوام حالا؟
_سه تا تخم مرغ ، دو و نیم لیوان ارد ، یک لیوان شکر ، یک لیوان شیر ، یک پیمانه روغن مایع ، یک قاشق غذاخوری بکینگ پودر و یک قاشق چای خوری وانیل
همینطوری که میگفتی چیا میخواین سونگهون همه رو گذاشت روی اپن
_حالا باید نیم ساعت بمونیم تا با دمای محیط هماهنگ شن
سونگهون بغلت کرد و بردت داخل اتاق
_نگو که میخوای توی این نیم ساعت همون کاری که تو ذهنمه باهام انجام بدی
+نه..فقط میخوام قبل از کیک یه چیز خوشمزه تر بخورم
_چی رو؟(تعجب)
با صورتش به لبات اشاره کرد…همونطور که نگاهش روی لبات بود گفت
+ثانیه به ثانیه احساس تشنگی بیشتری پیدا میکنم..لبات برام مثل آبیه که هیچوقت تشنگیم رو برطرف نمیکنه هرچقدر ازش میخورم هنوزم تشنمه
به چشات نگاه کرد و گفت
+فکر نکنم برای خوردن آب باید از کسی اجازه بگیرم(نیشخند)
و باهات یک بوسه ی فرانسوی رمانتیک رو شروع کرد…بعد از چند دقیقه از هم جدا شدین
+خوش طعم ترین ابی بود که تو عمرم خوردم(لبخند)
(نیم ساعت بعد)
_سونگهون بیا بریم ، نیم ساعت گذشت
+بریم
رفتین توی اشپزخونه…یه کاسه برداشتی و به سونگهون گفتی
_هرچی که بهت میگم بهم بده
+باشه
_تخم مرغ هارو بهم بده
تخم مرغ هارو بهت داد
_مرسی(لبخند)
تخم مرغ هارو شکوندی توی کاسه
_شکر و وانیل هم بده
شکر و وانیل رو بهت داد…به کاسه ای که تخم مرغ هارو داخلش شکونده بودی اضافه کردی
_سونگهونا
بهت نگاه کرد
+هوم؟
_میشه تو هم بزنی؟
+اره..مشکلی نیست
_مرسییی(لبخند)
+خواهش میکنم(لبخند)
همزن برقی رو از کابینت بیرون اوردی و به سونگهون دادی
_هفت دقیقه هم بزن
+تایم بگیر..ممکنه یادم بره
_باشه..خودم بهت میگم کی تموم کنی
سونگهون همزن برقی رو به برق وصل کرد ، روشنش کرت و شروع به هم زدن کرد…با یه عشق خاصی مشغول نگاه کردنش بودی..توی ذهنت میگفتی این پسر واقعا ماله منه؟
(هفت دقیقه بعد)
سونگهون همونطور که داشت هم میزد بهت نگاه کرد و گفت
+بسه ا.ت؟
چون حواست نبود ساکت بودی و همونطور به صورتش نگاه میکردی
+ا.ت؟
به خودت اومدی و گفتی
_ب..ب..بله؟
+بسه؟(لبخند)
_اره..کافیه!
سونگهون همزن برقی رو خاموش کرد و همونجا داخل کاسه گذاشت
+الان باید چیکار کنیم؟
_الان باید روغن مایع و شیر رو بهش اضافه کنیم
+بیارم؟
_نه..تو همینجا وایسا من میارم
رفتی روغن مایع و شیر رو اوردی و به اون مخلوط اضافه کردی
_دوباره هم بزن
سونگهون دوباره همزن رو روشن کرد و شروع به همزدن کرد…حدود یک دقیقه شد و بهش گفتی بس کنه
یک کاسه دیگه برداشتی و داخلش ارد و بکینگ پودر ریختی و مخلوط کردی…مخلوطی که درست کردی دوبار الک کردی و دوباره توی الک ریختی و روی مخلوط تخم مرغ ریختی
مایع کیکیت رو با لیسک به طور دورانی و چرخشی مخلوط کردی تا بافتش یک دست بشه
سونگهون وقتی داشتی مایع کیک رو مخلوط میکردی فر رو روی حرارت ۱۸۰ سانتی گراد گذاشت و اجازه داد کامل گرم شه
وقتی مایع کیک رو مخلوط کردی و فر گرم شد یه قالب برداشتی و کفش رو با یکم روغن مایع چرب کردین و مایع کیک رو داخل قالب ریختین..چندبار قالب رو محکم به اپن کوبیدی که هوای اضافی بین مایع کیک از بین بره
قالب رو گذاشتین داخل فر و قرار شد ۵۰ دقیقه منتظر بمونین
(۵۰ دقیقه بعد)
در فر رو باز کردین خلال دندون رو واردش کردین…دیدین هیچی بهش نچسبیده پس مطمئن شدین پخته…کیک رو از فر اوردین بیرون ، از قالب جداش کردین و باهم تزئینش کردین
بعد از چند دقیقه باهم بریدینش…اولین تیکش رو قرار بود سونگهون بخوره..وقتی خورد ازش پرسیدی
_خوشمزه بود؟
+اره..ولی من لبای تورو ترجیح میدم
_یاااا آقای دارم بنظرت یکم زیاد راجب لبای من صحبت نمیکنی؟
+نه!
بهش چشم غره زدی
+وقتی بچه دار شدیم یادت باشه از این کیکا براش درست کنیم(لبخند)
_باید این کار رو کنیم(لبخند)
+دوستت دارم خانوم پارک(لبخند)
_من بیشتر آقای پارک(لبخند)
(پایان)
#انهایپین
#هیسونگ
#جی
#جیک
#سونگهون
#سونو
#جونگوون
#نیکی
#تکپارتی
۲۲.۹k
۱۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.