تنها انسان گریان نیست

تنها انسان گریان نیست
من دیده ام پرندگان را
من برگ و باد و باران را
گریان دیده ام
تنها انسان گریان نیست
تنها انسان نیست که می سراید
من سرودها از سنگ
نغمه ها از گیاهان شنیده ام
من خود شنیده ام سرودی از باد و برگ
تنها انسان سرود خوان نیست
تنها انسان نیست که دوست می دارد
دریا و بادبان
خورشید و کشتزاران یکسر
عاشقانند
امّا
تنها انسان تنهایی بزرگست
دیدگاه ها (۳۱۴)

دیر گاهیست که من آمدنت منتظرممثل یک شاخه ی بیددر خزانی که تو...

حسی مرا گرفته یک شعرِ تر ببافماز دستمال ِگریه هم خیس تر ببا...

مگر می شود به خورشید خیره نشد آینه در دلم فریاد میزند سیاهی ...

زندگی کردن برایش سخت بودراز مشکل نزد او در بخت بودکامیابی نی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط