درخواستی

#درخواستی
part:... آخر

دوباره شروع کردی! ....

ا/ت : من میخوام اصلا همین جا پیاده شم ...ماشین رو نگه دار ...!
جونکوک: ا/ت!
ا/ت: ها!؟

یهو ماشین رو نگه داشت و اومد سمتت و اروم موهات رو کنار زد و تو گوشت زمزمه کرد....

جونکوک: من بدون تو میمیرم! ....و بدون این بچه... (دستش رو کشید رو شِکمِت)
ا/ت: داری دروغ میگی فقط بخاطر بَچَس و ...

قبل از اینکه حرفت تموم شه لباش رو کوبوند رو لبات...خواستی پَسِش بزنی اما حس میکردی دستات نمیخوان ....پس توهم همکاری کردی ....
بعد چند لحظه بوسیدَنِت دس از لبات برداشت و و دوباره برگشت سر جاش .....

جونکوک: ا/ت یادت باشه که فقط به خاطر بچه نیست ....خودت که میدونی اگر تو‌ نبودی این بچه هم وجود نداشت !
ا/ت: دوباره داری خَرَم میکنی!
جونکوک: ا/ت!...

خواستی از ماشین پیاده شی که صدای جونکوک دراومد....

جونکوک: کجا؟!
ا/ت: ولم کن حالم خوب نیست ....

پیاده شدی و به ماشین تکیه دادی !
دستت توسط یکی گرفته شده ...

جونکوک: حالت خوبه؟!
ا/ت: اوهوم ...(لبخند)

جونکوک نزدیکت شد و یه بوسه ی ریز روی پیشونیت کاشت ...لبخندی زدی و به صورتش خیره شدی!....

پایان☆
دیدگاه ها (۷۲)

#عروس_فراری 🤍👀Part: ²¹از تهیونگ فاصله گرفتم و رفتم سمت مبل.....

#عروس_فراری 🤍👀Part: ²²پماد زدنم که تموم شد سرم رو بالا آوردم...

#درخواستی part: ⁴با تکون های یه نفر از خواب پریدی ...به دور ...

#درخواستی part: ³اشک تو چشمات حلقه زده بود باورت نمیشد که با...

وقتی حامله ای و برای آیدلی اجرا می‌کنی،اونا میفهمن و عصبانی ...

چند پارتی نامجوندرخواستیپارت ۲ببخشید به خاطر چند روز تاخیر🫶ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط