عشق تلخ
عشق تلخ
part 33
#رضا
با تمام وجود دوستش داشتم:)حاضر بودم واسش هر کاری بکنم.زود رفتم سمته لوکیشن
ماشینو پارک کردم و سریع از ماشین اومدم بیرون
از منشیه آدرس اتاق دنیا رو گرفتم
_ببخشید شماره اتاق دنیا محسنی رو میخواستم
+اتاق ۷۸
سریع دویدم سمت اتاق
تو بخش مراقبتهای ویژه بود.دوستای سارا هم اونجا بودن
_اقا رضا دست سارا خانم نمک نداشت؟؟؟
+کی واسم این نوتیف فرستاد((داد)) ها؟؟؟
_اقا علی((رفیقه خیلی صمیمیه سارا)) ایشون خیلی ناراحتن بابات این کار از شما.عجله داشتن رفتن
_به شما این کارا نیومده زنم بوده دوست داشت هر کاری کنم باهاش مگه نمیگین زنم بوده؟؟ الانم برین دوس دارم به قول شما با دوس دخترم که اصن معلوم نیس حالش چطوره میمونه یا نمیمونه حرف بزنم((بغض))
+اععع.اقا..رضا
_با داد گفتم برینننننن
دوستای سارا رفتن و من موندم
به دست و پای پرستاره افتادم که فقط برم ببینمش
بلاخره قبول کرد لباس مخصوص پوشیدم و رفتم سمت اتاق
درو باز کردم رفتم سمتش
رو پیشونیش بوسه ای کاشتم و زیر لب گفتم:تو از دلم خبر داری..مطمئنم.. من سر همون روز اول که اصن نمیشناختمت عاشقت شدم.هیچ رفتاری ندیدم ازت.هیچ برخوردی نداشتم نکن اینکارو با من.نکن((گریه))
من...من....درست میکنم همچیو...فقط منو تو میمونیم فقط زنده بمون بزار منم زنده بمونم
#پانیذ
دو سه ساعت بعد اون اتفاق با زور و اصرار زیاده من مرخصم کردن...حالم اصن اوکی نبود مهراب بهم کمک کرد سوار ماشین شم..تا خوده بیمارستان رو صندلی ماشین لم دادم و به چرت کوتاه زدم...فکرم خیلی درگیر بود..رسیدیم..به زور راه میرفتم...زیر چشام گود رفته بود از بس گریه کردم ..وقتی رضا رو با اون اوضاع دیدم یهو خوردم زمین و فقط گریه کردم
دنیاااا....دنیای من..نرو تو این اوضاع ولمون نکن....اجییی....بلندشوووووو..بمیرم برات رضا..بمیرممم فدات شم...
مهراب به پرستاره راجع به رفتن من به اتاق گف پرستاره گف فقط اونجا زیاد جیغو داد نکنید فقط باید من میرفتم
درو باز کردم
کنارش نشستم
موهاش کنار زدم دستش بوسیدم
قشنگم... بمیرم برات...ای کاش من میمیردم. خدا هرکی دوس داره اذیت میکنه..فدات شم تو رو به خاک بابات قسم میدم بلند شو..به خاط مامانت که هنوز بهش نگفتیم بلند شو.. نمیدونه.نمیدونه.((گریه))
ادامه دارد...
بوس بهتوننن
part 33
#رضا
با تمام وجود دوستش داشتم:)حاضر بودم واسش هر کاری بکنم.زود رفتم سمته لوکیشن
ماشینو پارک کردم و سریع از ماشین اومدم بیرون
از منشیه آدرس اتاق دنیا رو گرفتم
_ببخشید شماره اتاق دنیا محسنی رو میخواستم
+اتاق ۷۸
سریع دویدم سمت اتاق
تو بخش مراقبتهای ویژه بود.دوستای سارا هم اونجا بودن
_اقا رضا دست سارا خانم نمک نداشت؟؟؟
+کی واسم این نوتیف فرستاد((داد)) ها؟؟؟
_اقا علی((رفیقه خیلی صمیمیه سارا)) ایشون خیلی ناراحتن بابات این کار از شما.عجله داشتن رفتن
_به شما این کارا نیومده زنم بوده دوست داشت هر کاری کنم باهاش مگه نمیگین زنم بوده؟؟ الانم برین دوس دارم به قول شما با دوس دخترم که اصن معلوم نیس حالش چطوره میمونه یا نمیمونه حرف بزنم((بغض))
+اععع.اقا..رضا
_با داد گفتم برینننننن
دوستای سارا رفتن و من موندم
به دست و پای پرستاره افتادم که فقط برم ببینمش
بلاخره قبول کرد لباس مخصوص پوشیدم و رفتم سمت اتاق
درو باز کردم رفتم سمتش
رو پیشونیش بوسه ای کاشتم و زیر لب گفتم:تو از دلم خبر داری..مطمئنم.. من سر همون روز اول که اصن نمیشناختمت عاشقت شدم.هیچ رفتاری ندیدم ازت.هیچ برخوردی نداشتم نکن اینکارو با من.نکن((گریه))
من...من....درست میکنم همچیو...فقط منو تو میمونیم فقط زنده بمون بزار منم زنده بمونم
#پانیذ
دو سه ساعت بعد اون اتفاق با زور و اصرار زیاده من مرخصم کردن...حالم اصن اوکی نبود مهراب بهم کمک کرد سوار ماشین شم..تا خوده بیمارستان رو صندلی ماشین لم دادم و به چرت کوتاه زدم...فکرم خیلی درگیر بود..رسیدیم..به زور راه میرفتم...زیر چشام گود رفته بود از بس گریه کردم ..وقتی رضا رو با اون اوضاع دیدم یهو خوردم زمین و فقط گریه کردم
دنیاااا....دنیای من..نرو تو این اوضاع ولمون نکن....اجییی....بلندشوووووو..بمیرم برات رضا..بمیرممم فدات شم...
مهراب به پرستاره راجع به رفتن من به اتاق گف پرستاره گف فقط اونجا زیاد جیغو داد نکنید فقط باید من میرفتم
درو باز کردم
کنارش نشستم
موهاش کنار زدم دستش بوسیدم
قشنگم... بمیرم برات...ای کاش من میمیردم. خدا هرکی دوس داره اذیت میکنه..فدات شم تو رو به خاک بابات قسم میدم بلند شو..به خاط مامانت که هنوز بهش نگفتیم بلند شو.. نمیدونه.نمیدونه.((گریه))
ادامه دارد...
بوس بهتوننن
۲۱.۷k
۲۸ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.