اهوی من
اهوی من
پارت ۱۸
غزل رسید دست اهو گرفتم بردم سوار ماشین غزل کردم
اراد:بیبی با غزل برو بعدن میام بهت توضیح میدم
اهو:این کی کجا میخواد منو ببره
(اهو)
اراد دستمو گرفت برد تو ماشین یک دختره گذاشت اسمش غزل بود هنوز داشتم بهش میگفتم این کی دختره گاز گرفت رفت
اهو:داشتم صحبت میکردم چرا میری؟
غزل:وقت برای صحبت کردن زیاده اهو جونننن
یک جوری جونشو کشیده گفت حالم بهم خورد. کلی سوال تو مغزم بود اراد این دختره رو از کجا میشناسه اصلا مگه اراد خونه داره اصلا چیشده داشتم دیوونه میشدم
بعد از یک ساعت رسیدیم خونه اراد عمارت بود دهنم وا مونده بود اصلا همچین خونه ای تاحالا ندیدم بودم غزل دستمو گرفت اروم برد تو خونه وقتی وارد خونه شدم دیدم به دیوار هایی خونه اسحله گذاشتن هنگ کرده بودم غزل منو از پله ها برد بالا در یکی از اتاق رو وا کرد، کلی اتاق اونجا بود
غزل:این اتاق شوهرته تاموقع ک شوهرت بیاد اینجا باش اگه میخوای بیشتر از این فکرت درگیر نشه نیا پایین تا اراد خودش بیاد بهت توضیح بده من بدون اجازه اون نمتونم چیزی بگم، تمام چیزی هم خواستی اراس(اسم پسره)صدا بزن اوکی؟
اهو:باشه ولی اراد کجاست کی میاد؟
غزل:نمدونم
یک ساعت تو اون اتاق بودم رو تخت نشسته بودم تو فکر بودم یعنی اراد الان کجاست چیکار میکنه همنجور ک تو فکر بودم صدای ماشین شنیدم رفتم به طرف پنجره دیدم ۶تا پسر جذاب گنگستر از ماشین ها پیاده شدن چشمم خورد به ارا ک دستش به شکمش بود یکی از پسرا دستشو دور گردن اراد انداخته بود میاوردش بدو بدو کردم از پله ها امدم پایین به طرف در ورودی امدم در وا کرده بدو بدو رفتم پیش اراد
اهو:چیشده اراد چرا خون ازت میاد
اراد:چرا با این سروضعیت امدی پایین کو مانتوت؟
اهو:الان واقعا تو به فکر مانتو منی میگم چیشده
اراد:هیچی نشده(باداد)
با داد ک زد جلوی همه ناراحت شدم سرجام وایستادم اون پسرا اراد بردن تو خونه منم بغضم گرفته بود ک غزل امد سمتمو دستمو گرفت به طرف خونه میبورد
غزل:تازه اولشه باید با این غیرتی شدن هایی اراد عادت کنی دلبر
اهو:دلم شکست خیلی
غزل:اراد خودش از دلت در میاره بیا ببرمت تو داره ترو صدا میزنه میگ تو باید زخمشو پانسمان کنی
اهو:اون ک سرم الان داد زد بعد منو صدا میزنه دروغ نگو
غزل:خاصیت عشق اینه بیا لوس نکن خودتو
پارت ۱۸
غزل رسید دست اهو گرفتم بردم سوار ماشین غزل کردم
اراد:بیبی با غزل برو بعدن میام بهت توضیح میدم
اهو:این کی کجا میخواد منو ببره
(اهو)
اراد دستمو گرفت برد تو ماشین یک دختره گذاشت اسمش غزل بود هنوز داشتم بهش میگفتم این کی دختره گاز گرفت رفت
اهو:داشتم صحبت میکردم چرا میری؟
غزل:وقت برای صحبت کردن زیاده اهو جونننن
یک جوری جونشو کشیده گفت حالم بهم خورد. کلی سوال تو مغزم بود اراد این دختره رو از کجا میشناسه اصلا مگه اراد خونه داره اصلا چیشده داشتم دیوونه میشدم
بعد از یک ساعت رسیدیم خونه اراد عمارت بود دهنم وا مونده بود اصلا همچین خونه ای تاحالا ندیدم بودم غزل دستمو گرفت اروم برد تو خونه وقتی وارد خونه شدم دیدم به دیوار هایی خونه اسحله گذاشتن هنگ کرده بودم غزل منو از پله ها برد بالا در یکی از اتاق رو وا کرد، کلی اتاق اونجا بود
غزل:این اتاق شوهرته تاموقع ک شوهرت بیاد اینجا باش اگه میخوای بیشتر از این فکرت درگیر نشه نیا پایین تا اراد خودش بیاد بهت توضیح بده من بدون اجازه اون نمتونم چیزی بگم، تمام چیزی هم خواستی اراس(اسم پسره)صدا بزن اوکی؟
اهو:باشه ولی اراد کجاست کی میاد؟
غزل:نمدونم
یک ساعت تو اون اتاق بودم رو تخت نشسته بودم تو فکر بودم یعنی اراد الان کجاست چیکار میکنه همنجور ک تو فکر بودم صدای ماشین شنیدم رفتم به طرف پنجره دیدم ۶تا پسر جذاب گنگستر از ماشین ها پیاده شدن چشمم خورد به ارا ک دستش به شکمش بود یکی از پسرا دستشو دور گردن اراد انداخته بود میاوردش بدو بدو کردم از پله ها امدم پایین به طرف در ورودی امدم در وا کرده بدو بدو رفتم پیش اراد
اهو:چیشده اراد چرا خون ازت میاد
اراد:چرا با این سروضعیت امدی پایین کو مانتوت؟
اهو:الان واقعا تو به فکر مانتو منی میگم چیشده
اراد:هیچی نشده(باداد)
با داد ک زد جلوی همه ناراحت شدم سرجام وایستادم اون پسرا اراد بردن تو خونه منم بغضم گرفته بود ک غزل امد سمتمو دستمو گرفت به طرف خونه میبورد
غزل:تازه اولشه باید با این غیرتی شدن هایی اراد عادت کنی دلبر
اهو:دلم شکست خیلی
غزل:اراد خودش از دلت در میاره بیا ببرمت تو داره ترو صدا میزنه میگ تو باید زخمشو پانسمان کنی
اهو:اون ک سرم الان داد زد بعد منو صدا میزنه دروغ نگو
غزل:خاصیت عشق اینه بیا لوس نکن خودتو
۵.۵k
۰۵ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.