اهوی من
اهوی من
پارت ۲۰
ارکان:اهو میدونه اونو از من گرفتی
اراد:دهنتو ببند ارکان اگه اهو بفهمه من میدونم تووو
ارکان:ع پس بزار حداقل خونشو بخورم دلم برای مزه خونش تنگ شده اراد
اراد:نه اگه بفهمه تموم ارکان الان زنمه پس بهت اجازه نمیدم حتی نگاش کنی
ارکان:قبل اینک زن تو باشه مال
هنوز حرف ارکان تمام نشده بود ک صدای نفس کشیدن کسی رو پشت در شنیدم
اراد:هیس یکی پشت دره
ارکان:اهویی
اراد:تو از کجا فهمیدی(اروم)
ارکان:صدای نفس هاشو میشناسم هااا
اراد:خفه شو
ارکان:چیکار کنیم
اراد:حافظشو پاک کن
ارکان:میزاری قبلش ک حافظشو پاک کنم
اراد:نه
(اهو)
تو شوک حرفایی اراد ارکان بودم ک چشام بسته شد وقتی بیدار شدم دیدم ارکان لبامو اروم میبوسید بعدش چشام سیاهی رفت چیزی نفهمیدم وقتی بیدار شدم دیدم تو بغل ارادم
اهو:اراد
اراد:جانم دلبرم
اهو:من چم شده
اراد:هیچی بعد اینک از اتاق ارکان رفتی تو اتاق من غش کرده بودی فشارت پایین رفته بود
اهو:یادم نمیاد فقط یادمه از اتاق ارکان امدم بیرون بعدشم یادم نیست
اراد:نفسم دارم الان بهت میگم دیگ
اهو:سردمه اراد
اراد:بیا بغلم گرم شی
(اراد)
ارکان حافظه اهو ک اون حرف هایی ک شنیده بود پاک کرد نمخواستم زیاد نزدیک ارکان بشه اخه ارکان مشکل اعصاب روان داشت به غیر از این ارکان گرگینه بود و این یکم داستان دارک میکرد فعلا باید اهو رو از واقعیت زندگیش دور کنم نمخوام مثل قبل اذیت شدن هاشو بیبینم
(یکروزبعد)
من از دیروز ک امدم اینجا اراد نذاشته از اتاقش بیرون بیام هرچی هم خواستم خودش برام تهیه کرده اورده امروز صبح ک بیدار شدم اراد پیشم نبود گفت ک قرار کاری داره میره منم بلند شدم رفتم دستشویی صورتمو شستم یک هودی لش با یک شلوار لش موهام کوتاه بود موهامو وا گذاشتم کلاه هودیمو انداختم رو سرم میخواستم امروز سراز کارهایی اینا دربیارم ..........
پارت ۲۰
ارکان:اهو میدونه اونو از من گرفتی
اراد:دهنتو ببند ارکان اگه اهو بفهمه من میدونم تووو
ارکان:ع پس بزار حداقل خونشو بخورم دلم برای مزه خونش تنگ شده اراد
اراد:نه اگه بفهمه تموم ارکان الان زنمه پس بهت اجازه نمیدم حتی نگاش کنی
ارکان:قبل اینک زن تو باشه مال
هنوز حرف ارکان تمام نشده بود ک صدای نفس کشیدن کسی رو پشت در شنیدم
اراد:هیس یکی پشت دره
ارکان:اهویی
اراد:تو از کجا فهمیدی(اروم)
ارکان:صدای نفس هاشو میشناسم هااا
اراد:خفه شو
ارکان:چیکار کنیم
اراد:حافظشو پاک کن
ارکان:میزاری قبلش ک حافظشو پاک کنم
اراد:نه
(اهو)
تو شوک حرفایی اراد ارکان بودم ک چشام بسته شد وقتی بیدار شدم دیدم ارکان لبامو اروم میبوسید بعدش چشام سیاهی رفت چیزی نفهمیدم وقتی بیدار شدم دیدم تو بغل ارادم
اهو:اراد
اراد:جانم دلبرم
اهو:من چم شده
اراد:هیچی بعد اینک از اتاق ارکان رفتی تو اتاق من غش کرده بودی فشارت پایین رفته بود
اهو:یادم نمیاد فقط یادمه از اتاق ارکان امدم بیرون بعدشم یادم نیست
اراد:نفسم دارم الان بهت میگم دیگ
اهو:سردمه اراد
اراد:بیا بغلم گرم شی
(اراد)
ارکان حافظه اهو ک اون حرف هایی ک شنیده بود پاک کرد نمخواستم زیاد نزدیک ارکان بشه اخه ارکان مشکل اعصاب روان داشت به غیر از این ارکان گرگینه بود و این یکم داستان دارک میکرد فعلا باید اهو رو از واقعیت زندگیش دور کنم نمخوام مثل قبل اذیت شدن هاشو بیبینم
(یکروزبعد)
من از دیروز ک امدم اینجا اراد نذاشته از اتاقش بیرون بیام هرچی هم خواستم خودش برام تهیه کرده اورده امروز صبح ک بیدار شدم اراد پیشم نبود گفت ک قرار کاری داره میره منم بلند شدم رفتم دستشویی صورتمو شستم یک هودی لش با یک شلوار لش موهام کوتاه بود موهامو وا گذاشتم کلاه هودیمو انداختم رو سرم میخواستم امروز سراز کارهایی اینا دربیارم ..........
۴.۳k
۰۶ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.