𝙸'𝚖 𝙼𝚘𝚗𝚜𝚝𝚎𝚛
𝙸'𝚖 𝙼𝚘𝚗𝚜𝚝𝚎𝚛
𝙿𝚊𝚛𝚝¹⁵
𝙹𝙺 𝚊𝚗𝚍 𝙷𝙰𝚈𝙾𝙾𝙽 =𝙰.𝚃🤏☻️
𝙰𝙳𝙼𝙸𝙽:𝙹𝙸𝚈𝙾𝙾𝙽🍫🦋
وزیر چوی :وزیر جانگ چطور میتونین همچین حرف پوچی رو بزنین ؟ اکثر مردم بخاطر نداشتن اندکی علم که اونهم توطئه گرانی از بی سوادیشون سود میبرن این موضوع براشون باور کردنیه اما وزیر جانگ شما که عالمین و مشاور دوم امپراطور چطور همچین سخنانی رو بر زبون میارین؟
امپراطور :وزیر کیم !
_________________________________________________________
وزیر کیم :بله قربان ؟
امپراطور :اون کاری رو که بهت گفتم انجام بدی رو برای درباریان شرح بده !
وزیر کیم که تا به حال سکوت کرد گفت :سرورم طبق دستور شما من کلاغ های مرده رو به کالبد شکافان دادم و طبق بررسی هاشون متوجه شدیم که اونها با زهر کشنده ای مردن !
امپراطور بر تختش مینشیند و میگوید :شما مثل اینکه فراموش کردین اون ازدواج سر گرفته و اون دختر عروس منه ! اینکه این توطئه باز چه کسی بوده رو به بخش تحقیقات میسپرم اما باحرف های شما درمورد تصمیم خاندان سلطنتی چجوری برخورد کنم ؟!
درباریان بعد از ستودن امپراطور جلویش زانو زدن و طلب پوزش کردن !
..........................................................................................
سویا در حال شمشیر زنی بود که از پشت درخت صدایی شنید ...شمشیرش را گرفت و زیر گردن مرد مقابلش گذاشت ...
جیمین رویش را برگرداند و گفت :دختر داری چیکار میکنی منم !
سویا سرش رو پایین میندازه و شمشیرش رو در جایش میگذارد و زیر لب میگوید :معذرت میخوام ...
جیمین :الان این اصلا مهم نیست بانو !
سویا : مسئله ای پیش اومدی ؟
جیمین شونه های سویارو میگیره و به چشماش نگاه میکنه ...بعد از سه دقیقه زبان باز می کند و میگوید:
𝙿𝚊𝚛𝚝¹⁵
𝙹𝙺 𝚊𝚗𝚍 𝙷𝙰𝚈𝙾𝙾𝙽 =𝙰.𝚃🤏☻️
𝙰𝙳𝙼𝙸𝙽:𝙹𝙸𝚈𝙾𝙾𝙽🍫🦋
وزیر چوی :وزیر جانگ چطور میتونین همچین حرف پوچی رو بزنین ؟ اکثر مردم بخاطر نداشتن اندکی علم که اونهم توطئه گرانی از بی سوادیشون سود میبرن این موضوع براشون باور کردنیه اما وزیر جانگ شما که عالمین و مشاور دوم امپراطور چطور همچین سخنانی رو بر زبون میارین؟
امپراطور :وزیر کیم !
_________________________________________________________
وزیر کیم :بله قربان ؟
امپراطور :اون کاری رو که بهت گفتم انجام بدی رو برای درباریان شرح بده !
وزیر کیم که تا به حال سکوت کرد گفت :سرورم طبق دستور شما من کلاغ های مرده رو به کالبد شکافان دادم و طبق بررسی هاشون متوجه شدیم که اونها با زهر کشنده ای مردن !
امپراطور بر تختش مینشیند و میگوید :شما مثل اینکه فراموش کردین اون ازدواج سر گرفته و اون دختر عروس منه ! اینکه این توطئه باز چه کسی بوده رو به بخش تحقیقات میسپرم اما باحرف های شما درمورد تصمیم خاندان سلطنتی چجوری برخورد کنم ؟!
درباریان بعد از ستودن امپراطور جلویش زانو زدن و طلب پوزش کردن !
..........................................................................................
سویا در حال شمشیر زنی بود که از پشت درخت صدایی شنید ...شمشیرش را گرفت و زیر گردن مرد مقابلش گذاشت ...
جیمین رویش را برگرداند و گفت :دختر داری چیکار میکنی منم !
سویا سرش رو پایین میندازه و شمشیرش رو در جایش میگذارد و زیر لب میگوید :معذرت میخوام ...
جیمین :الان این اصلا مهم نیست بانو !
سویا : مسئله ای پیش اومدی ؟
جیمین شونه های سویارو میگیره و به چشماش نگاه میکنه ...بعد از سه دقیقه زبان باز می کند و میگوید:
۴.۵k
۳۱ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.