p133
p133
دو هفته بعد:
تارا - همچیز داشت خوب پیش میرفت
ودوباره احساس خوشبختی درونم فریاد میزد
همین که دیگه نگران آینده و هیچ چیز دیگه ای نیستم
خودش یکی از بزرگترین نعمت های دنیاست
خبر عقد من و علی همجارو پر کرده بود
دقیقا روز بعد جشن خود علی استوری گذاشت
وگرنه من میخواستم بعد از مراسم عروسیمون منتشرش کنیم
امروز هم بلاخره کارم تو شرکت تموم شد
توراه خونه بودم
امروز علی کنسرت داشت من هم که از خدا خواسته
قرار بود برم
رسیدم خونه ماشین و پارک کردم رفتم تو
علی-سلام علیکم خسته نباشی
تارا-سلامم
بوسه ای کوچک ازش گرفتم مرسی
علی-چخبر
تارا-سلامتی
وای خیلی گشنمه این بچه ی تو خیلی شکموعه هاا
علی- من فدا جفتتون شم چی میخوری
تارا-نمیدونم لازانیا سفارش میدی برامممممم
علی-لپشو کشیدم بله تو برو لباستو عوض کن
تارا-اوکی
لباسامو عوض کردم و بعد اومدم پپاینن یکمی نشستم
وباعلی حرف زدیم
غذامون اوردن
علی-غذاهارو خوردیم تارا رفت حاظر بشه منم یکمی تو گوشیم بازی کردم
وبعد لباس هامو پوشیدم و
تارا-یکچلو ارایش کردم یه استایل بهاری زدم
از عطر همیشگی
میگم علی
علی-جونم
تارا-من و معرفی کردن چی میگی
علی-نمیدونم
میشه معرفیت نکنم
تارا-نچ
علی-خوب میگممم به افتخار خانم رحیمی
تارا-علی
مسخره نکن
علی-خوب بگم ب افتخار همسر عزیزم پرفسور تارا رحیمی
تارا-پرفسورش ونگفتیم مهم نیست ولی خوبه
وای میترسم فنات بریزن روم بزننم
علی-غلط میکنن
منم نمیخونم
تارا-عووو زنن ذلیلعلی
علی-طرفداریتم میکنم
میخندی
تارا-خوب حالا بریمم
علی-بریم خانم یاسینی
تارا-اونقد دوست دارم با فامیلی خودت صدام میکنی
علی-قربونت بشم منن
دو هفته بعد:
تارا - همچیز داشت خوب پیش میرفت
ودوباره احساس خوشبختی درونم فریاد میزد
همین که دیگه نگران آینده و هیچ چیز دیگه ای نیستم
خودش یکی از بزرگترین نعمت های دنیاست
خبر عقد من و علی همجارو پر کرده بود
دقیقا روز بعد جشن خود علی استوری گذاشت
وگرنه من میخواستم بعد از مراسم عروسیمون منتشرش کنیم
امروز هم بلاخره کارم تو شرکت تموم شد
توراه خونه بودم
امروز علی کنسرت داشت من هم که از خدا خواسته
قرار بود برم
رسیدم خونه ماشین و پارک کردم رفتم تو
علی-سلام علیکم خسته نباشی
تارا-سلامم
بوسه ای کوچک ازش گرفتم مرسی
علی-چخبر
تارا-سلامتی
وای خیلی گشنمه این بچه ی تو خیلی شکموعه هاا
علی- من فدا جفتتون شم چی میخوری
تارا-نمیدونم لازانیا سفارش میدی برامممممم
علی-لپشو کشیدم بله تو برو لباستو عوض کن
تارا-اوکی
لباسامو عوض کردم و بعد اومدم پپاینن یکمی نشستم
وباعلی حرف زدیم
غذامون اوردن
علی-غذاهارو خوردیم تارا رفت حاظر بشه منم یکمی تو گوشیم بازی کردم
وبعد لباس هامو پوشیدم و
تارا-یکچلو ارایش کردم یه استایل بهاری زدم
از عطر همیشگی
میگم علی
علی-جونم
تارا-من و معرفی کردن چی میگی
علی-نمیدونم
میشه معرفیت نکنم
تارا-نچ
علی-خوب میگممم به افتخار خانم رحیمی
تارا-علی
مسخره نکن
علی-خوب بگم ب افتخار همسر عزیزم پرفسور تارا رحیمی
تارا-پرفسورش ونگفتیم مهم نیست ولی خوبه
وای میترسم فنات بریزن روم بزننم
علی-غلط میکنن
منم نمیخونم
تارا-عووو زنن ذلیلعلی
علی-طرفداریتم میکنم
میخندی
تارا-خوب حالا بریمم
علی-بریم خانم یاسینی
تارا-اونقد دوست دارم با فامیلی خودت صدام میکنی
علی-قربونت بشم منن
۱.۱k
۲۲ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.