پارت نهم
پارت نهم
از زبان شیوا
بعد از این که کلاس تموم شد با میسو به سمت کافه رفتیم روی یکی از میز ها نشسته بودیم از اول تا آخر همه ی ماجرا هارو بهش تعریف کردم
میسو:دختر ببین چیا سرت اومده و تو داری الان به من میگی
شیوا:چیکار کنم میدونی از دیروز تو چه وعضی بودم الان چیکار کنم
میسو:خب حالا سخت نگیر الان چه حسی داری
شیوا:فک..فکر کنم عاشقش شدم
میسو:چیییی تو که تا دیروز ازش متنفر بودی الان چجوری عاشقشی
شیوا:نمیدونم یهویی شد
میسو:میخای بهش بگی
شیوا:آه نمیدونم اگه اون دوسم نداشته باشی چی
همینطور داشتیم حرف میزدیم که لیا اومد پیشمون (به خاطر این که همکلاسین همو میشناسن)
لیا:شیوا من ازت خیلی معذرت میخام خیلی پشیمونم
شیوا:برای،چی
لیا:دیروز من تو رو بیهوش کردم آوردمت اونجا اگه نمیکردم جین ازم جدا میشد لطفا منو ببخش
شیوا:اشکال نداره این که به اشتباهات پی بردی مهم
لیا:یعنی الان بخشیدیم میتونیم دوست بشیم
شیوا:باشه
بعد سه تاشونمکل روز رو باهم گشتن و بعد دانشگاه قرار گذاشتن برن کافه
دانشگاه تموم شد و باهم رفتن اول کلی خرید کردن بعد که گشنشون شد اومدن به یه کافه
وقتی که سفارش هاشون اومد یه لحظه در باز شد و کوک و جین و جیمین وته اومدن تو شیوا یکم خجالت کشید ولی لیا همینکه جین رو دید دعوتشون کرد پیششون همگی باهم نشسته بودن که جیمین بحث رو باز کرد
جیمین :امم شیوا
شیوا :بله
جیمین :میتونیم چند تا سوال در مورد خودت ازت بپرسیم
شیوا:بله بپرس
جیمین :خب اهل کدوم شهر ایرانی
شیوا:تبریز
کوک:خب غذاهایی که دوست داری چیه
شیوا:قورمه سبزی .کوفته.خورشتهویچ.لوبیا پلو .کبابوجوجهکباب
جین:اینا دیگه چجوری غذاهایین تا حالا نشنیدمشون
شیوا:چون این ها مخصوص کشورمم ولی اگه دلتون بخواد فردا بیاین خونم براتون بپزم بخورین
همه :آره خیلی دوست داریم پس فردا ساعت چند بیام
شیوا:فردا که تعطیله درسته شما فردا برای صبحونه هم بیایید خونم کل روز رو باهم باشیم هم براتون هم یاد میدم اگه دوست داشتین
همه :باشه فردا از صبح زود میایم فقط آدرس خونت
شیوا آدرس رو داد بعد تا شب باهم نشستن موقتی شب شد رفتن خونه هاشون
پایان پارت نهم
پارت بعد رو تا یه ساعت میزارم آماده باشید
دوستون دارم بای ❤️❤️
از زبان شیوا
بعد از این که کلاس تموم شد با میسو به سمت کافه رفتیم روی یکی از میز ها نشسته بودیم از اول تا آخر همه ی ماجرا هارو بهش تعریف کردم
میسو:دختر ببین چیا سرت اومده و تو داری الان به من میگی
شیوا:چیکار کنم میدونی از دیروز تو چه وعضی بودم الان چیکار کنم
میسو:خب حالا سخت نگیر الان چه حسی داری
شیوا:فک..فکر کنم عاشقش شدم
میسو:چیییی تو که تا دیروز ازش متنفر بودی الان چجوری عاشقشی
شیوا:نمیدونم یهویی شد
میسو:میخای بهش بگی
شیوا:آه نمیدونم اگه اون دوسم نداشته باشی چی
همینطور داشتیم حرف میزدیم که لیا اومد پیشمون (به خاطر این که همکلاسین همو میشناسن)
لیا:شیوا من ازت خیلی معذرت میخام خیلی پشیمونم
شیوا:برای،چی
لیا:دیروز من تو رو بیهوش کردم آوردمت اونجا اگه نمیکردم جین ازم جدا میشد لطفا منو ببخش
شیوا:اشکال نداره این که به اشتباهات پی بردی مهم
لیا:یعنی الان بخشیدیم میتونیم دوست بشیم
شیوا:باشه
بعد سه تاشونمکل روز رو باهم گشتن و بعد دانشگاه قرار گذاشتن برن کافه
دانشگاه تموم شد و باهم رفتن اول کلی خرید کردن بعد که گشنشون شد اومدن به یه کافه
وقتی که سفارش هاشون اومد یه لحظه در باز شد و کوک و جین و جیمین وته اومدن تو شیوا یکم خجالت کشید ولی لیا همینکه جین رو دید دعوتشون کرد پیششون همگی باهم نشسته بودن که جیمین بحث رو باز کرد
جیمین :امم شیوا
شیوا :بله
جیمین :میتونیم چند تا سوال در مورد خودت ازت بپرسیم
شیوا:بله بپرس
جیمین :خب اهل کدوم شهر ایرانی
شیوا:تبریز
کوک:خب غذاهایی که دوست داری چیه
شیوا:قورمه سبزی .کوفته.خورشتهویچ.لوبیا پلو .کبابوجوجهکباب
جین:اینا دیگه چجوری غذاهایین تا حالا نشنیدمشون
شیوا:چون این ها مخصوص کشورمم ولی اگه دلتون بخواد فردا بیاین خونم براتون بپزم بخورین
همه :آره خیلی دوست داریم پس فردا ساعت چند بیام
شیوا:فردا که تعطیله درسته شما فردا برای صبحونه هم بیایید خونم کل روز رو باهم باشیم هم براتون هم یاد میدم اگه دوست داشتین
همه :باشه فردا از صبح زود میایم فقط آدرس خونت
شیوا آدرس رو داد بعد تا شب باهم نشستن موقتی شب شد رفتن خونه هاشون
پایان پارت نهم
پارت بعد رو تا یه ساعت میزارم آماده باشید
دوستون دارم بای ❤️❤️
۳.۲k
۱۸ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.