جنون زلف هایت برده از من باز بازی را

جنون زلف هایت ؛ برده از من باز، بازی را
بیا پایان بده مردانه ، این گیسو درازی را

بکش ابرو، بزن چاقو، بده مرهم، خدایی کن
به شدت دوست دارم ، این مدل بنده نوازی را

تمام پاره خط های تنم را ، قطع کن با وصل
بر اندازیم این قانون خط های موازی را !

فقط تو می توانی قاتل یک شهر باشی، بعد
به یک لبخند برداری ، کلاه هر چه قاضی را !

بیا با اتحادی مزدوج ، حل شو ؛ در آغوشم
که از بنیاد برداریم ، اضلاع ریاضی را

دهان دائم الخمرِ خُمت را ؛ بسته تر کن باز
بیا از رو ببر یکجا، زکریاهای رازی را... !

#مرتضی_خدایگان

#ستایش_قلب_سربی
#عاشقانه
#خاص #خاصترین
🌿🦩
دیدگاه ها (۰)

خانه ات را باد برد  تو هنوزم نگرانِ وزشِ باد، در موی منی ؟مس...

‌پُر ز بوسه می شوموقتی مرا در آغوش سرشار از عشقتپناه می دهیت...

من خراب نگه نرگس شهلای توامبی خود از بادهٔ جام و می مینای تو...

قرار بود تو به خواب‌هایم قدم بگذاری ،با جنونیِ غلیظ ساعت‌ها ...

با توام آااااای ! پدر سوخته بازی کافی ستهی خرابم کنی و باز ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط