گایز چون حوصله ندارم فیکو زیاد کش بدم پس داخل دو پارت تمو
گایز چون حوصله ندارم فیکو زیاد کش بدم پس داخل دو پارت تمومش میکنم چون زیادی طولانی میشع و اینکه حمایتا خیلی آمده پایین لطفا حمایت کنید که بتونم فیک جدیدو شروع کنم 😆😆
خودم بزرگت میکنم
پارت:۱۶
پرش به ماه های آخر (نه ماه حاملگی)
ا.ت. خب دیگه نه ماهم شده بود وای درام یه برابر شده بود تحملش خیلی سخت برام وای بزور با کمک کوک میشینم بلند میشم
کوک. زندگیم تب که نداری ؟
ا.ت. نه عشقم
داخل ماه های آخر زیاد تب لرز میکردم
فک کنم چند وقت دیگه این خوشگل خانم مامان قرارع بدنیا بیاد
کوک براش یع اتاق پر تدارک دیده که همه چیزش صورتیه
ا.ت. کوک عشقم میشع برام تلوزیونو روشن کنی هوس نوتلام کردم برام بیار لطفا 🥺🥺
کوک. باشع زندگیم تو جون بخواه
ا.ت. برام آورد خودشم نشست روی بمبل منم تکیه دادم به سینه تختش اونم آروم دستاشو نوازش میکرد روی شکمم میخوری ؟
کوک. اهم
ا.ت. دوقاشق خودم میخورم یکی میدادم به کوک
کوک. چرا خودت دوتا میخوری یکی میدی به من (مظلوم بانی )
ا.ت. چون من حامله ام
کوک. باشع بچه نیومده جای منو گرفت 🥺🥺
ا.ت. نه عشقم تو جان داخل قلب من مخصوصه بیا بگو ااااا
کوک. اممم خوش مزس 🤣
ا.ت. من واقعا کوکو دوست داشتم هیچی نمیتونه برام جاشو بگیرع
کوک. بیبی من برم اتاق کارم کاری داشتی صدام بزن
ا.ت. باشع برو بوسه ای روی پیشونیم زد یک ساعتی گذشته بود داشتم تلویزیون میدیدم که درد شدیدی داخل شکمم آمد
اولاش تحملش مردم و نیم ساعت بعد انگار داشتن استخوانی دندمو میشکستن
جیغ بلندی زدم که کوک از ترس آمد پایین
کوک. زندگیم چیشده ؟ (نگران)
ا.ت. ب..چه بچه داره میاد
کوک. بادیگارد دارو خبر کردم تا ماشینو آماده کنن
خودمم اتو براید استایل خیلی آروم گذاشتم تو ماشین
بیبی درست گرفت دست منو فشار بده
دست تو دستای ا.ت بدو رانندگی میکردم دستمو محکم فشار میداد
رسیدیم به بیمارستان بردمش اتاق زایمان سری بردنش واییی به یونا تهیونگ زنگ زدم که بیان که اونام آمدن پنج ساعتی بود که گذشته بود فقط صدای جیغاس ا.ت. میومدم واییی برای اولین بار اشک تو چشمام جمع شد میترسیدم اتفاقی براشون بیوفته
یونا تهیونگم مثل من استرس داشتن
کوک. یونارو ببر بیرون استرس براش خوب نیست
تهیونگ. باشع ولی ا.ت.
کوک.من هستم شما برین
تهیونگ. دست یونارو گرفتم بردم بیرون خیلی ناارومی میکرد
کوک. یونا تهیونگ رفتن بیرون همینجوری منتظر بودم که
یک ساعت بعد
پرستار آمد بیرون همراه.های خانم جئون ا.ت.
کوک. من هستم
پرستار. شما چه کسی هستین
کوک. شوهرشم
پرستار. متاسفانه ایشون خیلی خون از دست داده باید بین ایشون یا بچه یکیو انتخاب کنید
کوک. وقتی اینو گفت دنیا روی سرم خراب شد منیکار میکردم اون رگ کله خرابیم بدجور زد بیرون ..........
خودم بزرگت میکنم
پارت:۱۶
پرش به ماه های آخر (نه ماه حاملگی)
ا.ت. خب دیگه نه ماهم شده بود وای درام یه برابر شده بود تحملش خیلی سخت برام وای بزور با کمک کوک میشینم بلند میشم
کوک. زندگیم تب که نداری ؟
ا.ت. نه عشقم
داخل ماه های آخر زیاد تب لرز میکردم
فک کنم چند وقت دیگه این خوشگل خانم مامان قرارع بدنیا بیاد
کوک براش یع اتاق پر تدارک دیده که همه چیزش صورتیه
ا.ت. کوک عشقم میشع برام تلوزیونو روشن کنی هوس نوتلام کردم برام بیار لطفا 🥺🥺
کوک. باشع زندگیم تو جون بخواه
ا.ت. برام آورد خودشم نشست روی بمبل منم تکیه دادم به سینه تختش اونم آروم دستاشو نوازش میکرد روی شکمم میخوری ؟
کوک. اهم
ا.ت. دوقاشق خودم میخورم یکی میدادم به کوک
کوک. چرا خودت دوتا میخوری یکی میدی به من (مظلوم بانی )
ا.ت. چون من حامله ام
کوک. باشع بچه نیومده جای منو گرفت 🥺🥺
ا.ت. نه عشقم تو جان داخل قلب من مخصوصه بیا بگو ااااا
کوک. اممم خوش مزس 🤣
ا.ت. من واقعا کوکو دوست داشتم هیچی نمیتونه برام جاشو بگیرع
کوک. بیبی من برم اتاق کارم کاری داشتی صدام بزن
ا.ت. باشع برو بوسه ای روی پیشونیم زد یک ساعتی گذشته بود داشتم تلویزیون میدیدم که درد شدیدی داخل شکمم آمد
اولاش تحملش مردم و نیم ساعت بعد انگار داشتن استخوانی دندمو میشکستن
جیغ بلندی زدم که کوک از ترس آمد پایین
کوک. زندگیم چیشده ؟ (نگران)
ا.ت. ب..چه بچه داره میاد
کوک. بادیگارد دارو خبر کردم تا ماشینو آماده کنن
خودمم اتو براید استایل خیلی آروم گذاشتم تو ماشین
بیبی درست گرفت دست منو فشار بده
دست تو دستای ا.ت بدو رانندگی میکردم دستمو محکم فشار میداد
رسیدیم به بیمارستان بردمش اتاق زایمان سری بردنش واییی به یونا تهیونگ زنگ زدم که بیان که اونام آمدن پنج ساعتی بود که گذشته بود فقط صدای جیغاس ا.ت. میومدم واییی برای اولین بار اشک تو چشمام جمع شد میترسیدم اتفاقی براشون بیوفته
یونا تهیونگم مثل من استرس داشتن
کوک. یونارو ببر بیرون استرس براش خوب نیست
تهیونگ. باشع ولی ا.ت.
کوک.من هستم شما برین
تهیونگ. دست یونارو گرفتم بردم بیرون خیلی ناارومی میکرد
کوک. یونا تهیونگ رفتن بیرون همینجوری منتظر بودم که
یک ساعت بعد
پرستار آمد بیرون همراه.های خانم جئون ا.ت.
کوک. من هستم
پرستار. شما چه کسی هستین
کوک. شوهرشم
پرستار. متاسفانه ایشون خیلی خون از دست داده باید بین ایشون یا بچه یکیو انتخاب کنید
کوک. وقتی اینو گفت دنیا روی سرم خراب شد منیکار میکردم اون رگ کله خرابیم بدجور زد بیرون ..........
۱۱.۰k
۲۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.