اهوی من
اهوی من
پارت ۹۹
رسیدم به خونه اراس زنگ زدم ک اراس در خونه رو وا کرد
اراس:سلام اهو اینجا چیکار میکنی ادرس اینجارو کی بهت داده؟
اهو یکی میزنه در گوشش
اهو:مگه بهار بازیچه تویی ک اگه کسی دیگ رو میخواستی چرا بهار عاشق خودت کردی
اراس:اوو کی داره این حرف بزن خودت سلطان خیانتی شوهرت قبلیت همین کاره بوده علاقه زنا رو تو دل مردا جا میداده بعد تو داری از بازیچه عشق میگی تو ک هیچی نمدونی هیچی نگووووو تو ک نمدونی در این هزارسال چی اتفاقی افتاده هیچی نگو
اهو: اراد گفته ک تو این هزارسال هی منو متولد میکردین
اراس: فقط همین بهم گفته بزار بهت واقعیتو بگم همین بهار ک تو امدی بخاطرش منو زدی یک روز پوست ترو میکند روت نمک میریخت تا زجه زدن هاتو بشنوه اقا ارادی ک تو بغلش میخوابی اون ترو پنج بار با شمشیر کشت ترو زنده زنده اتیش میزد میدونی دیگ چیکارا میکرد تو بردش بودی میداد زمین هارو لیس بزنی حالا اون غزل خانوم ک الان شدی مامان شما میدونی باهات چیکار میکرد اون ترو تو اتیش جهنم مینداخت میله داغ اتیشون تو شکمت جا میکرد در میاورد فقط کسی ک ترو میخواست ارکان بود اون بود ک از تو از هر دوره ک بودی محافظت میکرد و عاشقانه میخواستت
(اهو)
از خونه اراس زدم بیرون و تو خیابون راه میرفتم هوا سرد شده بود برف هایی ریزی از اسمان میومدن اشک هام تو برف ها گم میشد باورم نمیشد ک اونا همچین بلایی سرم اوردن دلم میخواست بمیرم نمخواستم زنده بمونم
پارت ۹۹
رسیدم به خونه اراس زنگ زدم ک اراس در خونه رو وا کرد
اراس:سلام اهو اینجا چیکار میکنی ادرس اینجارو کی بهت داده؟
اهو یکی میزنه در گوشش
اهو:مگه بهار بازیچه تویی ک اگه کسی دیگ رو میخواستی چرا بهار عاشق خودت کردی
اراس:اوو کی داره این حرف بزن خودت سلطان خیانتی شوهرت قبلیت همین کاره بوده علاقه زنا رو تو دل مردا جا میداده بعد تو داری از بازیچه عشق میگی تو ک هیچی نمدونی هیچی نگووووو تو ک نمدونی در این هزارسال چی اتفاقی افتاده هیچی نگو
اهو: اراد گفته ک تو این هزارسال هی منو متولد میکردین
اراس: فقط همین بهم گفته بزار بهت واقعیتو بگم همین بهار ک تو امدی بخاطرش منو زدی یک روز پوست ترو میکند روت نمک میریخت تا زجه زدن هاتو بشنوه اقا ارادی ک تو بغلش میخوابی اون ترو پنج بار با شمشیر کشت ترو زنده زنده اتیش میزد میدونی دیگ چیکارا میکرد تو بردش بودی میداد زمین هارو لیس بزنی حالا اون غزل خانوم ک الان شدی مامان شما میدونی باهات چیکار میکرد اون ترو تو اتیش جهنم مینداخت میله داغ اتیشون تو شکمت جا میکرد در میاورد فقط کسی ک ترو میخواست ارکان بود اون بود ک از تو از هر دوره ک بودی محافظت میکرد و عاشقانه میخواستت
(اهو)
از خونه اراس زدم بیرون و تو خیابون راه میرفتم هوا سرد شده بود برف هایی ریزی از اسمان میومدن اشک هام تو برف ها گم میشد باورم نمیشد ک اونا همچین بلایی سرم اوردن دلم میخواست بمیرم نمخواستم زنده بمونم
۳.۹k
۰۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.