خدایاااا

من و دوستم رفته بودیم پیش رلش یعد من رفتم تا باهم حرف بزنن بعد 5 دقیقه بعد مامانش اومد.......اون یکی دوستم شد دید ولی نیومد......5 دقیقه دیگه اون دوستم اومد گف ملیکا ملیکا سارینا کو (اسم رفیقم ساریناس) گفتم اونجا بعد گف مامانش اومده رفتیم بهش گفتیم دوییدیم سمت مامانش، مامانش گف چه قلطی میکنی ماهم گفتیم داشتیم قایم موشک بازی میکردم ولی باور نکرد و رف ببینه کی اونجاس که خدارو شکر رلش از اونجا رفته بود..... بعد زدش بردش خونه رفتیم مامانشو قانع کنیم که داشتی قایم موشک بازی میکردیم ولی داش دعواش میکرد فردا هم نمیتونم برم پیشش😭😭😭🥺🥺🥺🥺🥺
دیدگاه ها (۷)

ایدل شدمم:)

الله وکیلی اینچه سایتیه که من هرچی میگم میگه

دیگه طاقت ندارم 😭😭

دختری که دوستش دارم!!

پارت سیو چهارمماری**خلاصع که رفتیم نشستیم و همه قرار شد خودش...

من و ملاقات با BTSpart «1۰»فردا صبح که چشمامو باز کردم دیدم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط