سناریو
#سناریو
وقتی اولین قرارت با اعضاست
#Part۲
تهیونگ:توی ماشین نشسته بود و داشت با گوشیش کار میکرد که تو اومدی داخل. قرار بود برین سینما و بلیط هم گرفته بودین. یکی از پر طرفدار ترین فیلم های سینما رو انتخاب کردین و رفتین داخل که توی راه پله خیلی جمعیت زیاد بود و داشتی میوفتادی که کمرتو گرفت و سفت به خودت چسبوندت. از خجالت میخواستی زمین دهن باز کنه بری داخل. اون شخص ازت کلی معذرت خواهی کرد و تو داشتی تعظیم میکردی که دیدی خیلی عصبی نگات میکنه. سوالی نگاش کردی که گفت: قرار نیست برای همه تعظیم کنی بیبی.
جونگکوک: ساعت 8 شب بود و دم در خونتون با اون استایل مشکیش روی موتور مشکیش نشسته بود و منتظرت بود تا بیای پایین که به مهمونی که دعوت شده بودید برید. اومدی پایین که از موتور پیاده شد و بغلت کرد. سوار موتور شدی که بهت گفت دستو دور کمرش حلقه کنی. سرتو تکون دادی و گفتی که نمیترسی. وقتی موتور و روشن کرد نزدیک بود بیوفتی و سریع چسبیدی بهش. نزدیک بود با مغز برم تو خیابون. از اول تا اخر مسیر هم چسبیده بودی بهش و یه لحظه دستتو شل نمیکردی و باعث میشد بهت بخنده.
وقتی اولین قرارت با اعضاست
#Part۲
تهیونگ:توی ماشین نشسته بود و داشت با گوشیش کار میکرد که تو اومدی داخل. قرار بود برین سینما و بلیط هم گرفته بودین. یکی از پر طرفدار ترین فیلم های سینما رو انتخاب کردین و رفتین داخل که توی راه پله خیلی جمعیت زیاد بود و داشتی میوفتادی که کمرتو گرفت و سفت به خودت چسبوندت. از خجالت میخواستی زمین دهن باز کنه بری داخل. اون شخص ازت کلی معذرت خواهی کرد و تو داشتی تعظیم میکردی که دیدی خیلی عصبی نگات میکنه. سوالی نگاش کردی که گفت: قرار نیست برای همه تعظیم کنی بیبی.
جونگکوک: ساعت 8 شب بود و دم در خونتون با اون استایل مشکیش روی موتور مشکیش نشسته بود و منتظرت بود تا بیای پایین که به مهمونی که دعوت شده بودید برید. اومدی پایین که از موتور پیاده شد و بغلت کرد. سوار موتور شدی که بهت گفت دستو دور کمرش حلقه کنی. سرتو تکون دادی و گفتی که نمیترسی. وقتی موتور و روشن کرد نزدیک بود بیوفتی و سریع چسبیدی بهش. نزدیک بود با مغز برم تو خیابون. از اول تا اخر مسیر هم چسبیده بودی بهش و یه لحظه دستتو شل نمیکردی و باعث میشد بهت بخنده.
۱۱.۹k
۲۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.