نامارباب عمارت

نام:ارباب عمارت
PART:آخر
ویو ا.ت
داشتم تلویزیون نگاه میکردم که آجوما اومد سمتم

آجوما:ا.ت من میخوام برم بیرون خرید کنم باهام میای؟
ا.ت:آره میرم لباسم رو عوض کنم الان میام
آجونا:باشه

رفتم تو اتاق لباسم رو عوض کردم و اومدم پایین

ا.ت:بریم
رفتیم بیرون و رفتیم داخل یک مغازه تا آجوما برای آشپز خونه چندتا وسیله بخره

ا.ت:آجوما من اینجا وایمیستم تو برو داخل وسایلا رو بخر و بیا بیرون
آجوما:باشه

تا آجوما رفت داخل یک دستمال گذاشتن روی صورتم و سیاهی

ویو تهیونگ
سر کار بودم و داشتم با یکی از شریک هام حرف میزدم که گوشیم زنگ خورد شماره ناشناس بود برش داشتم

تهیونگ:الو(سرد)
مین سو:سلام کیم تهیونگ مثل همیشه که سردی
تهیونگ:مین سو چی میخوای روانی(سرد)
مین سو:اگه همسرت پیشم باشه باز جرعت اینطوری حرف زدن رو داری؟
تهیونگ:چی؟عوضی از جونم چی میخوای اون رو ولش کن(داد)
مین سو:اووو میبینم که اون رو خیلی دوست داری آدرس رو برات میفرستم زود بیا وگرنه بهت قول نمیدم که زیاد زنده بزارمش

قطع کرد ای عوضی یکی از بادیگار هارو صدا کردم

تهیونگ:زود باش تمام بادیگارد هارو دور هم جمع کن
بادیگارد:چشم

سریع رفتم سوار ماشین شدم و به همون آدرسی که اون مین سو عوضی فرستاده بود رفتیم

ویو ا.ت
با سر درد بدی بیدار شدم اینجا دیگه کجاست؟نمیتونستم تکون بخورم دست و پام بسته بود که دیدم یکی اومد داخل

مین سو:بلاخره بهوش اومدی(پوزخند)
ا.ت:تو دیگه کدوم خری هستی؟با من چیکار داری عوضی
مین سو:میبینم که بلبل زبونی هم که میکنی انقدر حرف نزن اگه زیاد وراجی کنی زنده بودنت رو تضمین نمیکنم(عصبی)

راستش وقتی این حرف رو زد ازش ترسیدم که شنیدم صدای تفنگ میاد یکی در رو شکست و اومد داخل اون تهیونگ بود

ا.ت:تهیونگ
تهیونگ:ا.ت عزیزم نگران نباش از اینجا میبرمت بیرون هوی مین سو دست و پاش رو باز کن تا نکشتمت
مین سو:به همین خیال باش
یهو مین سو به تهیونگ حمله کرد داشتن همدیگه رو کتک میزدن که یکی تیر زد به پای مین سو و اون افتاد یک بادیگارد بود
تهیونگ رفت بالا سر مین سو
تهیونگ:برو به جهنم
و بومممم به سر مین سو شلیک کرد اومد دست و پام رو باز کرد و بغلم کرد منم بغلش کردم
تهیونگ:خوبی عزیزم کاری که باهات نکرد زخمی شدی؟
ا.ت:نه عزیزم خوبم(لبخند)
و رفتیم سوار ماشین شدیم و به سمت عمارت حرکت کردیم
.....................
رسیدیم به عمارت
رفتیم داخل که آجوما بدو بدو اومد سمتم و بغلم کرد
آجوما:ا.ت خوبی؟اتفاقی برات نیفتاده زخمی شدی(گریه)
ا.ت:نه آجوما من خوبم و گریه نکن(لبخند)
آجوما:باشه عزیزم خوشحالم که اتفاقی برات نیوفتاده بیاین یکم غذا بخورید(لبخند)
تهیونگ:باشه ا.ت اول بیا بریم لباسامون رو عوض کنیم
ا.ت:باشه
رفتیم بالا توی اتاق که
دیدگاه ها (۲)

نام:ارباب عمارتدنباله پارت آخره جا نشد بزاریمتهیونگ بغلم کرد...

سناریو نام:وقتی بجای اونا عروسک خرسیت رو بغل میکنی و پشت بهش...

نام:ارباب عمارت PART:10توی اتاقم بودم که آجوما اومد داخلآجوم...

نام:ارباب عمارت PART:9 ویو تهیونگ وقتی ا.ت...

پارت ۲ فیک مرز خون و عشق

پارت 10 بادیگارد رفت بیرون و جعبه رو باز کردم دیدم یه لباس خ...

love Between the Tides³⁶یک ساعت قبلتهیونگتهیونگ: نمیای بیرون...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط