نامزد من🍷🖇
نامزد_من🍷🖇
پارت 1
( ات )
وقتی 9 سالم بود داشتم از مدرسه بر میگشتم که یه پروانه ی خیلی خوشگل به چشمم خورد و به دنبالش راه افتادم نمیدونستم که این پروانه قراره زندگی ی منو....... همین جور که داشتم به دنبالش میرفتم به یک خرابه رسیدم بعد یه صدای جیغ به گوشم خورد و به دنبال صدا رفتم دیدم یه مرد سیاه پوش دنبال یه زن افتاده منم یه جا قایم شدم بعد یه پسره ای که تقریبا 11 ساله بود با چشم پر از اشک جیغ زد گفت
پسره:ماماااااانننننن
انگار اون زنه مامانش بود که یه باند مافیا دنبال اون پسره و مامانش بوده یهو صدای تفنگ به گوشم خورد با صدای تفنگ داشتم از ترس میلرزیدم
بعد این مامانه گفت جونگکوک پسرم فرار کن تا تورو نکشته وقتی دیدم اینو گفت دست جونگکوک رو گرفتم فرار کردم ولی جونگکوک نمیخواست بره ولی خب به زور هم که شد فرار کردیم
وقتی به خونمون رسیدیم دستشو گرفتم و بردم داخل خونه و گفتم بشین اینجا تو بابام به پلیس زنگ بزنه رفتم طبقه بالا تا به بابام بگم زنگ بزنه به پلیس وقتی با بابام رفتیم پایین تا همین که رسیدیم دیدیم که جونگکوک......
ادامه دارد...
پارت 1
( ات )
وقتی 9 سالم بود داشتم از مدرسه بر میگشتم که یه پروانه ی خیلی خوشگل به چشمم خورد و به دنبالش راه افتادم نمیدونستم که این پروانه قراره زندگی ی منو....... همین جور که داشتم به دنبالش میرفتم به یک خرابه رسیدم بعد یه صدای جیغ به گوشم خورد و به دنبال صدا رفتم دیدم یه مرد سیاه پوش دنبال یه زن افتاده منم یه جا قایم شدم بعد یه پسره ای که تقریبا 11 ساله بود با چشم پر از اشک جیغ زد گفت
پسره:ماماااااانننننن
انگار اون زنه مامانش بود که یه باند مافیا دنبال اون پسره و مامانش بوده یهو صدای تفنگ به گوشم خورد با صدای تفنگ داشتم از ترس میلرزیدم
بعد این مامانه گفت جونگکوک پسرم فرار کن تا تورو نکشته وقتی دیدم اینو گفت دست جونگکوک رو گرفتم فرار کردم ولی جونگکوک نمیخواست بره ولی خب به زور هم که شد فرار کردیم
وقتی به خونمون رسیدیم دستشو گرفتم و بردم داخل خونه و گفتم بشین اینجا تو بابام به پلیس زنگ بزنه رفتم طبقه بالا تا به بابام بگم زنگ بزنه به پلیس وقتی با بابام رفتیم پایین تا همین که رسیدیم دیدیم که جونگکوک......
ادامه دارد...
۳.۷k
۳۱ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.