P5

بچه ها پارت پنجمو بد نوشته بودم پاک کردم این پارت پنجه
ویو هانا
به زور بغضمو قورت دادم
-هه ببینم تو داری گریه میکنی؟
+نخیرمم
-دروغ گوی خوبی نیستی کوچولو
+دروغ نمیگم
-بیخیال،بگو بینم اینجا کس دیگه ای هم هست؟
+آره ولی الان شیفت کاریشون تموم شده
-پس تو چرا موندی؟
+خواستم یه سر بهت بزنمو برم
-هه توی فسقلی چیکار میتونی برام بکنی؟
+یعنی چی؟
-یعنی اینکه توی این ساختمون بزرگ اونم تنها نمیترسی بیا الان روت بکشمت؟
+نه نمی‌ترسم چیزی برای ترسیدن نیست
-هه ،شجاع،دست نیافتنی
+چیزی گفتی؟
-نه
+از فردا حرف میزنیم راجب زندگیت و بهبود یابیت شروع میشه
-واقعا فکر کردی من راجب زندگیم بهت میگم؟کور خوندی جوجه
+الان بهتره استراحت کنی منم دیگه میرم
خواستم بلند شم که گفت
-منو ببر بیرون میخام برم خونه
+تو باید اینجا بمونی
و رفتمو درو پشت سرم کلید کردم

شب بقیشو میزارم بیبیا الان میخام بخابم
لایک:۱۰
کامنت:۱۲
دیدگاه ها (۱۲)

P6

p7

P4

P3

من عاشق شدمپارت (25)☆☆☆☆☆☆☆☆☆(ته ها دراز میکشه تو رخته خوابش...

فیک نویس ( پارت ۱۵ )مایل به پارت بعدی؟؟؟دکتر: وضعیتشون خیلی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط