شیفت شب...
شیفت شب...
P11
ا.ت: خب...ببین هانول سوهو دوست داره اما اونم مثل تو نمیدونست چطور باهات ارتباط برقرار کنه و همش شمارت و از من میخواست اما من میخواستم از حس توعم نسبت به اون با خبر بشم که شدم...و اینکه موقعی که زنگ زدی ما سه نفر بودیم رستوران و من چون یه لحظه تو کیفم کار داشتم گوشی رو گذاشتم رو بلندگو که تو اون حرف و زدی..بعد از اینکه سوهو شنید چشماش از تعجب ۱۸۰ درجه باز شد و از رو نیز بلند شد...جلوی دهنش و از تعجب گرفت و بعد افتاد زمین دیدیم که غش کرده الانم هست تو اون اتاق و بیهوشه!
هانول: چ..چی؟؟ای وای الان کجاست؟حالش خوبه؟
ا.ت: اروم باش بیا بریم پیشش فکر کنم تا الان بهوش اومده!
سوهو: ا...ا.ت من کجام؟چرا همه جا هانول میبینم؟
هانول:(خنده)
سوهو:(عربده)
ا.ت: ا..ای وای آقای دکتر...دکتررر(آخری با داد)
هانول: چ..چیشد؟چرا..چرا بیهوش شد؟!!ای وای نه
تهیونگ: ای خدا...چه گیری کردیما! قرار بود یه شب رومانتیک بین منو ا.ت باشه ببین چی شد!!
"۲ ساعت بعد"
دکتر: خانم کیم ایشون بهش ۲ بار شک وارد شد و وضعیتش وخیمه!
ا.ت: ببخشید...از چه لحاظ وخیمه؟
دکتر: یعنی اگر یه بار دیگه بهشون شک وارد بشه تشنج میکنن!
P11
ا.ت: خب...ببین هانول سوهو دوست داره اما اونم مثل تو نمیدونست چطور باهات ارتباط برقرار کنه و همش شمارت و از من میخواست اما من میخواستم از حس توعم نسبت به اون با خبر بشم که شدم...و اینکه موقعی که زنگ زدی ما سه نفر بودیم رستوران و من چون یه لحظه تو کیفم کار داشتم گوشی رو گذاشتم رو بلندگو که تو اون حرف و زدی..بعد از اینکه سوهو شنید چشماش از تعجب ۱۸۰ درجه باز شد و از رو نیز بلند شد...جلوی دهنش و از تعجب گرفت و بعد افتاد زمین دیدیم که غش کرده الانم هست تو اون اتاق و بیهوشه!
هانول: چ..چی؟؟ای وای الان کجاست؟حالش خوبه؟
ا.ت: اروم باش بیا بریم پیشش فکر کنم تا الان بهوش اومده!
سوهو: ا...ا.ت من کجام؟چرا همه جا هانول میبینم؟
هانول:(خنده)
سوهو:(عربده)
ا.ت: ا..ای وای آقای دکتر...دکتررر(آخری با داد)
هانول: چ..چیشد؟چرا..چرا بیهوش شد؟!!ای وای نه
تهیونگ: ای خدا...چه گیری کردیما! قرار بود یه شب رومانتیک بین منو ا.ت باشه ببین چی شد!!
"۲ ساعت بعد"
دکتر: خانم کیم ایشون بهش ۲ بار شک وارد شد و وضعیتش وخیمه!
ا.ت: ببخشید...از چه لحاظ وخیمه؟
دکتر: یعنی اگر یه بار دیگه بهشون شک وارد بشه تشنج میکنن!
۹.۸k
۱۸ شهریور ۱۴۰۳