شیفت شب...
شیفت شب...
P10
"وقتی سوهو این و شنید چشماش تار شد و سیاهی..."
ا.ت: ای وای نه...ه..هانول باهات تماس میگرم فعلااا
هانول: چیش...
"ویو بیمارستان"
ا.ت: آقای دکتر کی بهوش میاد؟
دکتر: نگران نباشید خانم...حدودا نیم ساعت دیگه
ا.ت: ممنونم
تهیونگ: زنگ بزن به هانول بهش بگو بیاد!
ا.ت: بیاد اینجا؟اما اون حتی هنوز نمیدونه سوهو دوستش داره!
تهیونگ: خب حالا بگو بیاد بعدا بهش بگو!
"مکالمه"
ا.ت: سلام هانول..ببخشید قطع کردم!
هانول: وای دختر چیشد..داشتم از استرس میمردم!
ا.ت: راستش اگه میخوای به سوال دومت جواب بدم بیا به این آدرس... فعلا!
هانول:چ...؟
"ویو هانول"
"اینکه آدرس بیمارستانه!!نکنه اتفاقی براش افتاده؟!فعلا اینا مهم نیست بهتره سریع برم ببینم چیشده!!!"
هانول: س..سلام ا.ت..سلام ر..رئیس(نفس نفس)
ا.ت: اروم باش..بشین اینجا و فقط به حرفام گوش کن اوکی؟
هانول:ا...اهوم اهوم
P10
"وقتی سوهو این و شنید چشماش تار شد و سیاهی..."
ا.ت: ای وای نه...ه..هانول باهات تماس میگرم فعلااا
هانول: چیش...
"ویو بیمارستان"
ا.ت: آقای دکتر کی بهوش میاد؟
دکتر: نگران نباشید خانم...حدودا نیم ساعت دیگه
ا.ت: ممنونم
تهیونگ: زنگ بزن به هانول بهش بگو بیاد!
ا.ت: بیاد اینجا؟اما اون حتی هنوز نمیدونه سوهو دوستش داره!
تهیونگ: خب حالا بگو بیاد بعدا بهش بگو!
"مکالمه"
ا.ت: سلام هانول..ببخشید قطع کردم!
هانول: وای دختر چیشد..داشتم از استرس میمردم!
ا.ت: راستش اگه میخوای به سوال دومت جواب بدم بیا به این آدرس... فعلا!
هانول:چ...؟
"ویو هانول"
"اینکه آدرس بیمارستانه!!نکنه اتفاقی براش افتاده؟!فعلا اینا مهم نیست بهتره سریع برم ببینم چیشده!!!"
هانول: س..سلام ا.ت..سلام ر..رئیس(نفس نفس)
ا.ت: اروم باش..بشین اینجا و فقط به حرفام گوش کن اوکی؟
هانول:ا...اهوم اهوم
۱۳.۶k
۱۸ شهریور ۱۴۰۳