شیفت شب...
شیفت شب...
P9
"ویو هانول"
"راستش داداش بزرگم داره میاد پیشم و واقعا خیلی بابتش خوشحالم! گفت واسه امشب بلیط گرفته و فردا میرسه پس دارم خونه رو تمیز و مرتب میکنم! و اینکه درباره ی سوهو...اون واقعا دلم و لرزوند اما نمیدونم چطور باهاش ارتباط برقرار کنم! فکر کنم از طریق ا.ت عالی باشه"
هانول: الو؟سلام ا.ت جونم!
ا.ت: سلام هانول..حالت چطوره عزیزم؟
"راوی"
"تا ا.ت اسم هانول رو آورد سوهو پرید رو هوا...انگار قلبش رو احساس نمیکرد،انگار رفته بود تو یه دنیای دیگه!"
سوهو:ه..هانول؟(اروم)
ا.ت: خب هانول چیشد که زنگ زدی؟
هانول: دوتا سوال ازت دارم...
ا.ت: بپرس عزیزم
هانول: یگ اینکه رئیس منو اخراج نمیکنه؟
ا.ت: نه بهش گفتم اون گفت که مشکلی نیست
هانول: عالیه...دوم اینکه..خ..خب چطور بگم
"ا.ت گوشی رو گذاشت رو بلند گو!"
ا.ت: بگو عزیزم...دارم. نگران میشم چیزی شده؟
هانول: اومم...میخواستم بدونم چطور با سوهو ارتباط برقرار کنم؟خب راستش من ازش خوشم میاد..
P9
"ویو هانول"
"راستش داداش بزرگم داره میاد پیشم و واقعا خیلی بابتش خوشحالم! گفت واسه امشب بلیط گرفته و فردا میرسه پس دارم خونه رو تمیز و مرتب میکنم! و اینکه درباره ی سوهو...اون واقعا دلم و لرزوند اما نمیدونم چطور باهاش ارتباط برقرار کنم! فکر کنم از طریق ا.ت عالی باشه"
هانول: الو؟سلام ا.ت جونم!
ا.ت: سلام هانول..حالت چطوره عزیزم؟
"راوی"
"تا ا.ت اسم هانول رو آورد سوهو پرید رو هوا...انگار قلبش رو احساس نمیکرد،انگار رفته بود تو یه دنیای دیگه!"
سوهو:ه..هانول؟(اروم)
ا.ت: خب هانول چیشد که زنگ زدی؟
هانول: دوتا سوال ازت دارم...
ا.ت: بپرس عزیزم
هانول: یگ اینکه رئیس منو اخراج نمیکنه؟
ا.ت: نه بهش گفتم اون گفت که مشکلی نیست
هانول: عالیه...دوم اینکه..خ..خب چطور بگم
"ا.ت گوشی رو گذاشت رو بلند گو!"
ا.ت: بگو عزیزم...دارم. نگران میشم چیزی شده؟
هانول: اومم...میخواستم بدونم چطور با سوهو ارتباط برقرار کنم؟خب راستش من ازش خوشم میاد..
۱۶.۲k
۱۸ شهریور ۱۴۰۳