پارت

پارت ۲

((فلش بک ساعت ۵))
ویو ات
رفتم حموم ی دوش چند مینی گرفتم اومدم بیرون ی لباس خیلی باز پوشیدم (عکس هاشون رو میزارم) یکم آرایش کردم ساعت ۶ و نیم بود فک کنم نیم ساعته برسیم رفتم به یوری گفتم و سریع حرکت کردیم
ویو تهیونگ
خب مجبورم برم بار امیدوارم لیا نقشه ای نداشته باشه ساعت ۶ و نیم بود حرکت کردم سمت بار
((فلش‌ بک به بار))
ویو ات
بریم تو
یوری:ات میای ویسکی بخوریم
ات:باشه
°:چی میل دارید؟
ات:۳ تا ویسکی
°:الان میارم
یوری:ات باورم نمیشه جدا گفتی ۳ تا من یکی میخواستم
ات:همینی که هس
ویو تهیونگ
رفتم بار لیا رو پیدا کردم رفتم پیشش
لیا:سلام ددی
تهیونگ:من ددی تو نیستم ولی سلام
لیا:من سفارش دادم صب کن الان میارن باشه
ویو ات
چیزه یوری من میرم wc الان میام
یوری:باشه
داشتم میرفتم که صدای داداشم یونگی اومد از پشت شیشه دیدم داره کتک میخوره
ات:ببخشید آقا اینا دارن چی کار میکنن
>:شرط بندی کردن کسی که میبازه باید به چیزی که برنده میخواد بده
ات:آها من میرم تو پس

رفت تو
هوش عوضی داری چی کار میکنی
یونگی:ات برو بیرون
ات:نمیرم
●:دوست دخترشی
ات:خواهرشم
●:بیا ی کاری کنیم اگر من ببرم باید بهم بدی😈اما اگر تو ببری‌ کاری که با داداش احمقت کردم تو با من میکنی
ات:قبوله....
ادامه دارد...
دیدگاه ها (۴)

رمان جدید🖤🩸اسم:عشق🖤🩸شخصیت ها:ا/ت،تهیونگ،جیهوپ،لیا،موآ،سویون ...

پارت ۳دست اول رو اون عوضی برد●:امیدوارم لذت ببری خوشگله..ات:...

پارت ۱ویو اتباصدای عنی یوری از جام پاشدم رفتم تو اتاقش بالشم...

سلام دوستانرمان و سناریو از بی تی اس و استری کیدز براتون میز...

پارت ۱

نام فیک: عشق مخفیPart: 56ویو ات*م. چقد حسود شدی دختر*خندهروم...

جیمین فیک زندگی پارت ۶۲#

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط