پارت

پارت ۳

دست اول رو اون عوضی برد
●:امیدوارم لذت ببری خوشگله..
ات:خواهیم دید
دست دوم رو من بردم و دست سوم نهایی بود که من بردم
ات:خب قرارمون چی بود
●:ببین من معذرت میخوام خب
ات:دیگه دیره (ی مشت زد تو دماغش )
کلی کتکش زدم پول های داداشم و برداشتم و یونگی رو بردم بیرون
ات:احمق وقتی میدونی میبازی چرا قمار میکنی؟
یونگی:اصلا تو چرا اومدی کمکم
ات:بیا خوبی کن ببین چجوری جواب میده
یونگی:پول های بده
ات:نصفشو میدم
یونگی:عن نخور کلشو بده
ات:مایلی به خوردنت ندارم
یونگی:کاش بابات هیچ وقت مامانت رو نمی کرد تو هم به وجود نمیومدی
ات:۱ اون بابای خودت هم هس دو درمورد مامان من درست صحبت کن
یونگی:چیه بهت برخورد اخی
ات:بیا اینم کل پولت برو گمشو
یونگی:خوبه که میشناسمت میدونم چطوری پول رو بگیرم😏
ات:عننننن
از پیش شوگا رفتم دنبال wc بودن که صدای جیغ یوری اومد رفتم دیدم بله خانم یوری دست به کار شدن تنهاشون گذاشتم رفتم که بالاخره wc رو پیدا کردم اومدم بیرون که مرد اومد جلو صورتم

ویو تهیونگ
لیا احمق تو ویسکی تحریک کننده ریخته بود تصمیم گرفتم برم wc که ی دختر خوشگل و دیدم لباسشم که خیلی باز بود🤤😈
ات:خب بهتره من برم
تهیونگ:(دستشو میگیره) کجا خوشگله؟
ات:ببخشید ولی شما مستید
تهیونگ:خب
ات: پس نمیدونید دارید چی کار میکنید پس لطفا من و ول کنید
تهیونگ:(کشیدش تو یکی از اتاقا و...)
ادامه دارد...
دیدگاه ها (۱۱)

رمان:عشق🖤🩸پارت:۱ 🖤🩸ویو ا/ت سال ۲۰۰۹ شب کریسمس..علامت سویون ع...

☆لباس ها در دنیای ناعادلانه☆1 تهیونگ۲ لیا۳ یوری۴ ا/ت

رمان جدید🖤🩸اسم:عشق🖤🩸شخصیت ها:ا/ت،تهیونگ،جیهوپ،لیا،موآ،سویون ...

پارت ۲ ((فلش بک ساعت ۵))ویو اترفتم حموم ی دوش چند مینی گرفتم...

و تهیونگ سوار ماشین میشه و اب و مسکن رو بهت میده تهیونگ: بیا...

جیمین فیک زندگی پارت ۶۱#

رمان افسر پلیس پارت ³زنگ درو زدم جیمین: کیه؟تهیونگ: درو وا ک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط