دانشجوی ساله رشته کامپیوتر بود

.
دانشجوی 23 ساله رشته کامپیوتر بود

بسیجی هم بود ، یا یک چهره معصوم و حزب اللهی

نامش هم حجت الله رحیمی ، مداح اهلبیت

نوروز 1390 که رفته بودند مناطق جنگی ، هم کاروانیانش می گفتند : حال خوبی نداشت

یک شب تا صبح بیدار مانده بود تا صوت های های مربوط به شلمچه را آماده کند .

شده بود از مسئولین کاروان ها ، حضور اعضا را بررسی می کرد

یک روز از همین روزها ، ساعت 8 صبح بود که دوید تا بیاید اینطرف ، اما ناگهان ، پایش به درب مقر سپاه گیر کرد و زمین خورد

بروی زمین افتاده بود

راننده اتوبوس که حجت الله را ندیده بود ، از روی بدن نحیفش گذشت ... وقتی که چند متری جلوتر رفته بود ، از صدای داد و بیداد اطرافیان اتوبوس ، فکر کرده بود اتوبوس روی کسی است

برای همین ، دنده عقب گرفت تا به خیال خودش از رویش کنار برود ، اما نمی دانست دوباره رفته روی بدن حجت الله ، آمد پائین تا ببینید چه خبر است

دید لاستیک های ضخیم اتوبوس روی پیکر حجت الله قرار گرفته ... سریع سوار شد که ماشین را حرکت بدهد ، اما دیگر دیر شده بود ، خون حجت الله ، کف خیابان را گرفته بود

حالا دیگر ، نمی شد به او فقط گفت حجت الله ، انگار چیزی کم داشت

آخر ، دوستانش می گفتند ، وقتی لپ تابش را چک کردیم ، دیدیم در آن عکس دسته جمعی ، بالای عکس خودش نوشته ، شهید حجت الله رحیمی
#شهید#حجت#الله #رحیمی
دیدگاه ها (۱۶)

سلام دوستاناین مدتی که کنار شما عزیزان بودم خیلی خوب بوداگه ...

برادر شهیدم سلام زمین که لطفی ندارد از آسمان چه خبر؟؟ گمنام ...

آهن از برق نگاه تو شود نرم"علی"کوه زیر قدمت خاک شد از شرم"عل...

درخت نارنج ...

چپتر ۴ _ شعله ای در دلروزها برای لیندا مثل قفسی بسته بود.زند...

چپتر ۱ _ دختر یتیمعصر بود. سایه دیوار های بلند و ترک خورده ی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط