رمان جونگکوک مافیا2
#رمان_جونگکوک_مافیا2
part 7 F2
بلاخره جونگکوک رو بردیم بیمارستان و بردنش واسه عمل خیلی استرس داشتم که یهو پلیسا رسیدن
پلیس: اقای جئون جونگکوک کجاس؟
جیمین: اتاق عمل
پلیس: شما با ما میاین
جیمین: چی چرا
پلیس: به خاطر دزدی از بانک
جیمینو بردن و بعد از ۳ساعت دکتر از اتاق عمل اومد بیرون
ات.: حالش خوبه؟
دکتر: ارع ولی الان بهوش نمیاد ۴ساعت دیگه بهوش میاد
ا. ت؛: هوراااا
۴ساعت گذشت و جونگکوک بهوش اومد با تموم سرعت دوییدم سمتش و بغلش کردم کلی گریه کردم
جونگکوک: چیشده پرنسس مگه قرار بود بمیرم(با خنده)
ا. ت: شما غلط میکردی بمیری
جونگکوک: اوه اوه بیبیم عصبانی شده😅
ویو جونگکوک
بلاخره جیمینو انداختم زندان تا ۳سال نمیتونه بیاد بیرون و تا اون موقعه ا. ت پیش منه و نمیزارم بره
از بیمارستان مرخص شدم و رفتیم خونه
ویو ا. ت
بلاخره برگشتم پیش جونگکوک
خیلی خر ذوغ بودم
جونگکوک: ا. ت بیا ناهار بخور دیگه
رفتم پایین جونگکوک بیا رو پام بشین رفتم نشستم بهم غذا داد و رفتیم فیلم دیدیم که یهو...
ادامه ۸لایک❤️
فصل دوم🙃
بخدا دیگه پدرم درومد اینقدر نوشتم😂
part 7 F2
بلاخره جونگکوک رو بردیم بیمارستان و بردنش واسه عمل خیلی استرس داشتم که یهو پلیسا رسیدن
پلیس: اقای جئون جونگکوک کجاس؟
جیمین: اتاق عمل
پلیس: شما با ما میاین
جیمین: چی چرا
پلیس: به خاطر دزدی از بانک
جیمینو بردن و بعد از ۳ساعت دکتر از اتاق عمل اومد بیرون
ات.: حالش خوبه؟
دکتر: ارع ولی الان بهوش نمیاد ۴ساعت دیگه بهوش میاد
ا. ت؛: هوراااا
۴ساعت گذشت و جونگکوک بهوش اومد با تموم سرعت دوییدم سمتش و بغلش کردم کلی گریه کردم
جونگکوک: چیشده پرنسس مگه قرار بود بمیرم(با خنده)
ا. ت: شما غلط میکردی بمیری
جونگکوک: اوه اوه بیبیم عصبانی شده😅
ویو جونگکوک
بلاخره جیمینو انداختم زندان تا ۳سال نمیتونه بیاد بیرون و تا اون موقعه ا. ت پیش منه و نمیزارم بره
از بیمارستان مرخص شدم و رفتیم خونه
ویو ا. ت
بلاخره برگشتم پیش جونگکوک
خیلی خر ذوغ بودم
جونگکوک: ا. ت بیا ناهار بخور دیگه
رفتم پایین جونگکوک بیا رو پام بشین رفتم نشستم بهم غذا داد و رفتیم فیلم دیدیم که یهو...
ادامه ۸لایک❤️
فصل دوم🙃
بخدا دیگه پدرم درومد اینقدر نوشتم😂
۶.۶k
۲۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.