ادامه پارت قبل

_اااااا .... وول تو سیر شدی ؟!
+ آره چطور مگه ؟!
_ آخه من سیر نشدم
+ خوب معلومه وقتی اینهمه عضله داری با یه بشقاب دوکبوکی سیر نمیشی... میخوای برات رامن درست کنم ؟!
_ را.. رامن؟!؟
+ ااا... منظورم غذای دیگه بود !!! ( شتتتتت😂😁)
_ عااام نه ممنون تو خونه غذا دارم میرم میخورم
.
.
جلوی در ایستاده بودم تا کفش هاش رو بپوش داشت از در می‌رفت بیرون که برگشت و من همون لحظه یک قدم به جلو برداشتم
.
_ گوشیـمـ.....
.
یه تکون ریز کافی بود تا دیگه هیچ فاصله ای بین مون نباشه
.
سریع خودم رو کنار کشیدم
.
+ عاااا ....گ..گوشی...گوشیت رو جا گذاشتی؟!
_ ااا..آره
+الان میارمش !
.
.
+بفرما اینم گوشیت
_ اومم مرسی ..... خوب دیگه خدافظ
+ آها .. آره خدافظ
.
( صدای بسته شدن در )
.
پشتم رو به در تکیه دادم و همون طور که آروم میشستم روی زمین حس میکردم که قلبم داره دیوانه وار میزنه
.
.
( خونه هیون ( از زبان خودش)
.
.
_ هوفففف نزدیک بود هااا......... صبر کن چرا قلبم آنقدر تند میزنه؟! ...عااا خوب معلومه هرکس دیگه آیی هم تو این موقعیت باشه قلبش تند میزنه فکر کن با کسی که دوسش داری ۲ سانت فاصله داشته باشی .... ولی مگه من وول رو دوست دارم ؟!؟ ..... عاااا حتما خل شدم بهتره برم بخوابم
.
.
( پسرم عاشق شده حالیش نیست)
دیدگاه ها (۰)

#بی_احساس_9...( باشگاه هیون ) (از زبان هیون ) ._ هی پسر حواس...

#تکپارتی.#مرگ.+ رودخونه از این زاویه خیلی قشنگ مگه نه ؟_ آره...

#بی_احساس_8..( ادامه پارت قبل) ..منشی کیم میتونی بری من و آق...

#تکپارتی.#دوست_پسر.& خوب من دیگه کارم تموم شد میرم بیرون که ...

part7🦋{تو ماشین}& داداش -جون دلم &کجا میریم-هر جا فرشته کوچو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط