هرزه خانه ارباب
#هرزه_خانه_ارباب
part: 21
ات: اون استرسی ک داشتم غیر قابل توصیف بود
ما صبح ب خم اعتراف کردیم و الان ارباب میخواد باهام بخابه
میخوام وقتی کنارش خابیدم ازش بپرسم ک اسم واقعیش چیه
چون ارباب ی جوریه مگه ن؟ بخای دوست بپسرتو ارباب صدا کنی حس بچ بودن داره
عایششش کلی سناریو تو ضحنم هست ولی غافل از اینکه اون قراره پدر بشه هعی ولش
(ویو جیمین)
این دختر چرا نمیاد..... وایی..... خدایا... اولین باره برا دیدن اتم اینجور استرس دارم..
خدایا... صب کن اون پریوده ن؟ خاب بزا... گوشیم کوووو؟
هعی گونگ جو
گونگ جو: بله ارباب
جیمین: گوشیم کو ها گوشیممم
گونگ جو: اینجاس بفرمایید
جیمین: بگیر دست خودت بنظرت چی بخرم
گونگ جو: چی؟
جیمین: دخترا از کاکائو ماکائو خوششون میاد
خب بنویس چیپس. نوتلا. رامیون. پاستیل. سوسیس......... سفارش بده بیارن همین الان
گونگ جو: چشم ارباب
جیمین: افرین
چند مین بعد
گونگ جو: بفرمایید خرید ها
جیمین: باشه مرسی اینجا بزار و برو
گونگ جو: چشم شبتون بخیر
جیمین:.......
(در اتاق زده شد)
جیمین: بله...؟
ات: ارباب منم
جیمین: عا. ات بیا
ات: چشم (نشست روی تخت)
جیمین: چخبر لیدی من؟
ات:*خجالت عام مرسی خوبه همه چی
ات: ارباب شما بهترین؟ دیگه ناراحت نیستین
جیمین:[لبخند ضایع] میتونستم بهتر باشم ولی ای بد نیستم
ات: بخابیم؟
جیمین: هنوز صبر کن لیدی من.....
(خماریییی) یوهاهااااا🗿
دستام پاره شد ی لایکی کامنتی چیزی بزارید////////
part: 21
ات: اون استرسی ک داشتم غیر قابل توصیف بود
ما صبح ب خم اعتراف کردیم و الان ارباب میخواد باهام بخابه
میخوام وقتی کنارش خابیدم ازش بپرسم ک اسم واقعیش چیه
چون ارباب ی جوریه مگه ن؟ بخای دوست بپسرتو ارباب صدا کنی حس بچ بودن داره
عایششش کلی سناریو تو ضحنم هست ولی غافل از اینکه اون قراره پدر بشه هعی ولش
(ویو جیمین)
این دختر چرا نمیاد..... وایی..... خدایا... اولین باره برا دیدن اتم اینجور استرس دارم..
خدایا... صب کن اون پریوده ن؟ خاب بزا... گوشیم کوووو؟
هعی گونگ جو
گونگ جو: بله ارباب
جیمین: گوشیم کو ها گوشیممم
گونگ جو: اینجاس بفرمایید
جیمین: بگیر دست خودت بنظرت چی بخرم
گونگ جو: چی؟
جیمین: دخترا از کاکائو ماکائو خوششون میاد
خب بنویس چیپس. نوتلا. رامیون. پاستیل. سوسیس......... سفارش بده بیارن همین الان
گونگ جو: چشم ارباب
جیمین: افرین
چند مین بعد
گونگ جو: بفرمایید خرید ها
جیمین: باشه مرسی اینجا بزار و برو
گونگ جو: چشم شبتون بخیر
جیمین:.......
(در اتاق زده شد)
جیمین: بله...؟
ات: ارباب منم
جیمین: عا. ات بیا
ات: چشم (نشست روی تخت)
جیمین: چخبر لیدی من؟
ات:*خجالت عام مرسی خوبه همه چی
ات: ارباب شما بهترین؟ دیگه ناراحت نیستین
جیمین:[لبخند ضایع] میتونستم بهتر باشم ولی ای بد نیستم
ات: بخابیم؟
جیمین: هنوز صبر کن لیدی من.....
(خماریییی) یوهاهااااا🗿
دستام پاره شد ی لایکی کامنتی چیزی بزارید////////
۱۷.۶k
۱۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.