پارت سوم
پارت سوم
《شب》
از دید ا/ت
وای خدایا رزی چقد داره غر میزنه اینگار میخواد چیکار کنه صدتا تا الان لباس عوص کرده وای خدایا
ا/ت=رزی یکی و انتخاب کن دیگه
رزی=وای ا/ت نمیدونم اگه جلوی بایسم زشت باشم چی
ا/ت=-خدایا رزی صدهزار تا دختر اونجا هست بعد چجوری بین اونا تورو ببینه
رزی=راست میگی ولی باز
ا/ت =خیلی خب هرکاری میخوای کن من برم حاضر شم
لباسم و پوشیدم خیلی این لباسمو دوست دارم (عکسشو میزارم)
از دید رزی
ا/ت راست میگه ولی خب من بهترین لباسم و میپوشم
بعد از نیم ساعت بلخره یه لباس کیوت پیدا کردم ا/ت صدا کردم(عکسشو میزارم)
رزی=ا/تتتتتتتتتتتت بیا ببین خوب شدم؟
ا/ت در باز کرد و من دیدمش لعنتی چقد خوشگل شده بود قطعا مخ یکی از اعضا رو میزد
ا/ت=وای خدا شما چقد خوشگل شدی رزی خانم
رزی=اووووووو وایسا مگه خودتون نمیگفتی یه لباس معمولی ولی الان خود شما
ا/-ت=هعی
رزی=باشه بیا تاکسی بگیریم زود بریم
ا/ت=اره بریم
رزی=بریم
دید ا/ت
تا کسی گرفتیم و توی راه فقط داشتم از خنده میمردم قیافه ی رزی درست مثل یه بچه شده بود لعنتی خیلی کیوت شده بود بخاطره همین کلی ازش عکس گرفتم بلخره رسیدیم وارد سالن شدیم و داشتم رزی آروم میکردم وای داشت از خوشحالی سکته میکرد بدبخت اون آرمی بمب تو دستش از بین رفت
پایان دید ا/ت
دید جیمن
نامجون =بچه ها آماده هستید باید بترکونیم
شوگا=نامجون جان ابن که کار همیشه ی ماست
نامجون=یبار شد من و ضایع نکنی
شوگا=خب راستش و گفتم
جین=واییییییی بچه تمومش کینم بریم
کوک=راست میگه بیاین بریم آرمی ها دارن خودشون میکشن
تیهونگ=جرررررر راست میگی کوک
تیهونگ=جیمین تو آماده ای
کوک=جیمین
شوگا=جیمیننننننن
نامجون =جیمین میشنوی
جیهوب =وا جیمین چته حواست کجاست
جین =جیمیننننممننن
جیمین=وای کر شدم بله
جیهوب =کجایی پسر
جیمین=-هیچی حواسم پرت شد
کوک=معلوم نیست حواسش پیش کیه
نامجون=جیمین خوب حواستون جمع کن
جیمین =باشه
نامجون=بچه ها بریم دیگه
همه رفتیم روی استیج همه ی ارمیا جیغ و داد میکردن بین همه ی اونا دنبال یه نفر بودم خودشه پیداش کردم
اوناست ردیف جلو نشسته
از دید ا/ت
خیلی بهم خوش گذشت ولی یه چیزی مونده بود باید میرفتیم فن ساین
رزی=ا/ت زودباش بریم توروخدا
ا/ت=خیلی خب بریم
رفتیم و نشستیم تا نوبت ما شه کل اون ساعت که منتظر بودیم همش
نگاه های جیمین حیلی روی خودن حس میکردم
از دیدی جمین
همینجوری که حدس میزدم آمده بود کل اون مدت که نشسته بود چشم ازش برنداشتم همش منتطر بودم که نوبتش بشه
که بلخره نوبتش شد بعد از تسهونگ نوبت من بود که بیاد که بلخره آمد
ا/ت=سلام
جیمین=سلام ،خوبی
ا/ت=بله مممنونم خوبم شما خوبید
جیمین= خوبم ، راستی اسمت چیه
ا/ت=من ا/ت هستم
جیمین= پس ا/ت هستی
ا/ت= بله
جیمین=عاااااا ا/ت
تاخواستم بهش چیزی بگم تیهونگ تو گوشم گفت
تیهونگ=جیمین زده به سرت زود باش بگو ممنونم آمدی و بزار دختره بره چیکارش داری عه
تیهونگ راست میگفت من چم شده
جیمین=ا/ت ممنونم که آمدی
ا/ت=ممنونم خداحفظ
جیمین=خداحفظ
پایان دید جیمین
《شب》
از دید ا/ت
وای خدایا رزی چقد داره غر میزنه اینگار میخواد چیکار کنه صدتا تا الان لباس عوص کرده وای خدایا
ا/ت=رزی یکی و انتخاب کن دیگه
رزی=وای ا/ت نمیدونم اگه جلوی بایسم زشت باشم چی
ا/ت=-خدایا رزی صدهزار تا دختر اونجا هست بعد چجوری بین اونا تورو ببینه
رزی=راست میگی ولی باز
ا/ت =خیلی خب هرکاری میخوای کن من برم حاضر شم
لباسم و پوشیدم خیلی این لباسمو دوست دارم (عکسشو میزارم)
از دید رزی
ا/ت راست میگه ولی خب من بهترین لباسم و میپوشم
بعد از نیم ساعت بلخره یه لباس کیوت پیدا کردم ا/ت صدا کردم(عکسشو میزارم)
رزی=ا/تتتتتتتتتتتت بیا ببین خوب شدم؟
ا/ت در باز کرد و من دیدمش لعنتی چقد خوشگل شده بود قطعا مخ یکی از اعضا رو میزد
ا/ت=وای خدا شما چقد خوشگل شدی رزی خانم
رزی=اووووووو وایسا مگه خودتون نمیگفتی یه لباس معمولی ولی الان خود شما
ا/-ت=هعی
رزی=باشه بیا تاکسی بگیریم زود بریم
ا/ت=اره بریم
رزی=بریم
دید ا/ت
تا کسی گرفتیم و توی راه فقط داشتم از خنده میمردم قیافه ی رزی درست مثل یه بچه شده بود لعنتی خیلی کیوت شده بود بخاطره همین کلی ازش عکس گرفتم بلخره رسیدیم وارد سالن شدیم و داشتم رزی آروم میکردم وای داشت از خوشحالی سکته میکرد بدبخت اون آرمی بمب تو دستش از بین رفت
پایان دید ا/ت
دید جیمن
نامجون =بچه ها آماده هستید باید بترکونیم
شوگا=نامجون جان ابن که کار همیشه ی ماست
نامجون=یبار شد من و ضایع نکنی
شوگا=خب راستش و گفتم
جین=واییییییی بچه تمومش کینم بریم
کوک=راست میگه بیاین بریم آرمی ها دارن خودشون میکشن
تیهونگ=جرررررر راست میگی کوک
تیهونگ=جیمین تو آماده ای
کوک=جیمین
شوگا=جیمیننننننن
نامجون =جیمین میشنوی
جیهوب =وا جیمین چته حواست کجاست
جین =جیمیننننممننن
جیمین=وای کر شدم بله
جیهوب =کجایی پسر
جیمین=-هیچی حواسم پرت شد
کوک=معلوم نیست حواسش پیش کیه
نامجون=جیمین خوب حواستون جمع کن
جیمین =باشه
نامجون=بچه ها بریم دیگه
همه رفتیم روی استیج همه ی ارمیا جیغ و داد میکردن بین همه ی اونا دنبال یه نفر بودم خودشه پیداش کردم
اوناست ردیف جلو نشسته
از دید ا/ت
خیلی بهم خوش گذشت ولی یه چیزی مونده بود باید میرفتیم فن ساین
رزی=ا/ت زودباش بریم توروخدا
ا/ت=خیلی خب بریم
رفتیم و نشستیم تا نوبت ما شه کل اون ساعت که منتظر بودیم همش
نگاه های جیمین حیلی روی خودن حس میکردم
از دیدی جمین
همینجوری که حدس میزدم آمده بود کل اون مدت که نشسته بود چشم ازش برنداشتم همش منتطر بودم که نوبتش بشه
که بلخره نوبتش شد بعد از تسهونگ نوبت من بود که بیاد که بلخره آمد
ا/ت=سلام
جیمین=سلام ،خوبی
ا/ت=بله مممنونم خوبم شما خوبید
جیمین= خوبم ، راستی اسمت چیه
ا/ت=من ا/ت هستم
جیمین= پس ا/ت هستی
ا/ت= بله
جیمین=عاااااا ا/ت
تاخواستم بهش چیزی بگم تیهونگ تو گوشم گفت
تیهونگ=جیمین زده به سرت زود باش بگو ممنونم آمدی و بزار دختره بره چیکارش داری عه
تیهونگ راست میگفت من چم شده
جیمین=ا/ت ممنونم که آمدی
ا/ت=ممنونم خداحفظ
جیمین=خداحفظ
پایان دید جیمین
۳۳۶.۱k
۰۳ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.