پارت دوم
پارت دوم
《۵ماه بعد》
رزی =ا/تتتتتتتتنتتتتت
ا/ت=یاخدااااااا چیشدهههههه
رزی=ا/ت امروز کنسرت بعد تو خوابیدی
ا/ت=وای یادم رفت
رزی=چطور وقتی فصل جدید انیمه میاد تو دقیق میدونی زود بیدار میشی
ا/ت=وای خدا ببخشید دومشم من الان فن بی تی اسم پس مثل انیمه برام ارزش دارن
رزی=اوووووووووو ،خیلی خفن بود بابا
ا/ت=ما اینیم دیگه
رزی=باشه بابا پشو بریم باید بنر و آرمی بمب بگیریم
ا/ت=اوکی لباسمو پوشیدم(عکسشو میزارم)
دید ا/ت
پاشدم رفتم آماده شدم بعدش لباس پوشیدم و با رزی رفتیم همونجایی که گفت(چیزه اسم اونجایی که همه ی آرمی میرن قبل کنسرت وسیله میگرن و یادم رفت)
اووووو رسیدیم چقدر آدم اینجاست نگاه کن وای خدا فهمیدم چرا رزی خودشو میکشت که زود برسیم برگشتم دید رزی داره از خوشحالی سکته میکنه دستم و گرفت و کشوند و رفتی وسیله هارو داشتیم می گرفتیم که احساس نگاه سنگین یکی روم خیلی حس میکردم بی توجه رفتم و داشتم وسیله میخردیم
پایان دید ا/ت
دید جیمن
جیمین =هعییییییی دیگه خیلی خسته شدم میرم سوم استراحت کنم
نامجون=اوکی برو
جیمین=وای خدایا خسته شدم برم پشت بوم بگم هوام عوص شه
رسیدم به پشت بوم تازه حالم بهتر شد وای هدا چقد آرمی همینجوری که داشتم نگاه میکردم که یکی با صدا بلند گفت ا/ت بیا بریممممممممممم
وای خدا گوشم کر شد حالا این ا/ت انگار چیه
اما بعد از اینکه اکن دختره که فکرکنم ا/ت بود پیاده شده احساس خیلی عجیبی داشتم نمیدونم برای چی ولی نمیتونستم چشام و از روش بردارم
همینجوری داشتم نگاهش میکردم لعنتی خیل استایلش خوبه کهههههه جونگ کوک آمد
کوک=جیمینا داری چیکار میکنی
جیمین=هیچی
کوک=اوکی، اممممم جیمین تو تاحالا بین آرمی عاشق یکی شدی
جیمین=نه تاحالا نشدم چرا میپرسی وایسا،نکنه تو عاشق شدی !؟
کوک=نه بخدا همینجوری پرسیدم
جیمین= خیلی خب بریم برای شب آماده شیم
.
《۵ماه بعد》
رزی =ا/تتتتتتتتنتتتتت
ا/ت=یاخدااااااا چیشدهههههه
رزی=ا/ت امروز کنسرت بعد تو خوابیدی
ا/ت=وای یادم رفت
رزی=چطور وقتی فصل جدید انیمه میاد تو دقیق میدونی زود بیدار میشی
ا/ت=وای خدا ببخشید دومشم من الان فن بی تی اسم پس مثل انیمه برام ارزش دارن
رزی=اوووووووووو ،خیلی خفن بود بابا
ا/ت=ما اینیم دیگه
رزی=باشه بابا پشو بریم باید بنر و آرمی بمب بگیریم
ا/ت=اوکی لباسمو پوشیدم(عکسشو میزارم)
دید ا/ت
پاشدم رفتم آماده شدم بعدش لباس پوشیدم و با رزی رفتیم همونجایی که گفت(چیزه اسم اونجایی که همه ی آرمی میرن قبل کنسرت وسیله میگرن و یادم رفت)
اووووو رسیدیم چقدر آدم اینجاست نگاه کن وای خدا فهمیدم چرا رزی خودشو میکشت که زود برسیم برگشتم دید رزی داره از خوشحالی سکته میکنه دستم و گرفت و کشوند و رفتی وسیله هارو داشتیم می گرفتیم که احساس نگاه سنگین یکی روم خیلی حس میکردم بی توجه رفتم و داشتم وسیله میخردیم
پایان دید ا/ت
دید جیمن
جیمین =هعییییییی دیگه خیلی خسته شدم میرم سوم استراحت کنم
نامجون=اوکی برو
جیمین=وای خدایا خسته شدم برم پشت بوم بگم هوام عوص شه
رسیدم به پشت بوم تازه حالم بهتر شد وای هدا چقد آرمی همینجوری که داشتم نگاه میکردم که یکی با صدا بلند گفت ا/ت بیا بریممممممممممم
وای خدا گوشم کر شد حالا این ا/ت انگار چیه
اما بعد از اینکه اکن دختره که فکرکنم ا/ت بود پیاده شده احساس خیلی عجیبی داشتم نمیدونم برای چی ولی نمیتونستم چشام و از روش بردارم
همینجوری داشتم نگاهش میکردم لعنتی خیل استایلش خوبه کهههههه جونگ کوک آمد
کوک=جیمینا داری چیکار میکنی
جیمین=هیچی
کوک=اوکی، اممممم جیمین تو تاحالا بین آرمی عاشق یکی شدی
جیمین=نه تاحالا نشدم چرا میپرسی وایسا،نکنه تو عاشق شدی !؟
کوک=نه بخدا همینجوری پرسیدم
جیمین= خیلی خب بریم برای شب آماده شیم
.
۱۶۲.۱k
۰۳ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.