پارت چهارم
پارت چهارم
《فردا صبح》
از دید ا/ت
وای خدا چقد خسته بودم آخيش رفتم پایان که با صحنه ای که دیدم از خنده منفجر شدن وای رزی نکاه مثل بدبختا روی مبل خوابیده حتمی خیل یافته هست روش پتو کشیدم رفتم دسشویی و آماده شدم(عکسشو میزارم) که یکم برم مانگا فروشی
که دیدم رزی خانم هم بیدار شدن
رزی=کجا میری
ا/ت=مانگا فروشی
رزی =بمون منم بیام
ا/ت=باشه
بعد از نیم ساعت رزی خانم آمدن
ا/ت=رزی انگار توی مغازه بایست هست که اینجوری خودت و خوشگل کردی
رزی=وای من همیشه خوشگلم بیا بریم
ا/ت= جررر باشه بریم
پایان دید ا/ت
دیدی جیمین
جیمین=جیهوب راحت باش سر تو بزار الان که همه بالاشارو تیهونگ گرفته پس سر تو بزار روی پام
شوگا=نخیرمممممممم چرت روی پای تو روی پای من خب (اولشم که من سپ لاور دومشم شوگا گی نیست و جیهوب هم گی نیست و توی این فیک هیچکدوم اعضا گی نیستن گفتم که بدونید )
جیمین=جررررر شوگا انقد سر جیهوب غیرتی نباش خیلی خب هرجور راحتی
نامجون=بچه ها من دارم میرم بیرون
شوگا= کجا؟!
نامجون =میخوام برم مانگا بخرم چیز عجیبی هست
جیهوب=وایسا میشه منم بیام
نامجون=باشه حتمی
شوگا=منم میام
جیمین=منم میام
ته=من خب میام
کوک=منم میام
جین=اووووووو همه میان پس منم میام
نامجون =وای خدایا خیلی خب آماده شیم بریم
شوگا=راستی ما بریم مانگا فروشی ما رو نمیشناسه طرف
نامجون=نه این یکی از دوستام قابل اعتماد من همیشه پیش اون میرم و زود حاضر شیدددددد
همه بچه ها حاضر شدیم و وارد ون شدیم راه افتادیم رسیدیم یه مغازه ای که پر از کتابای تخیلی بود حالا فهمیدم چرا نامجون مانگا انقد دوس داره
وارد مغازه شدیم و هرکیرفت یه سمت حدود یه ربع میگزشت که دیدم در مغازه باز شد
دیدا/ت
با تمام ذوق رفتم در باز کردم چون خیلی وقت بود نیومده بودم
ا/ت=هعییییییی سلام جوکو خوبی (جوکو صاحب مغازه هست)
جوکو=ا/تتتتتتتتت شیطون خانم سلاممممممممم چرا نمیایی
ا/ت=عاااااااا ببخشید خیلی کار دارم
جوکو=تنها آمدی؟
ا/ت=-نه بابا رزی هم آمده وایسا رزی کجاست
رزی=من اینجام دارم این کتاب رو میبینم درمورد کیپاپ
جوکو=هعی میدونستم بیایی میچسبی بهش
رزی=جوکو چیزه
جوکو=بله
رزی=-میگم اون هفت نفر کین آشنا هستن
جوکو=ببین رزی اونا آرتیست و من با یکی شون دوستم لطفا نزدیکشون نشو
رزی=خیلی خب
ا/ت=خب آقا جوکو مانگا های خوب کجاست
جوکو=هعی اون قسمت مخصوص خودت
ا/ت=اوکی خیلی ممنون
جوکو=خواهش
هعی رفتم ه ن بخشی که جوکو گفت همش دنبال مانگا خوب میگشتم حدود یه ربع گذشته بود تا پیدا کرد صدای جیغ دخترا آمد که دیدم هفت تا آدم بدبخت دارن ازشون فرار میکردن کا یکی شون ماسکش افتاد اووووو اون جین نیسن عاااااا بگو چرا دخترا خودشون دارن میکشن وای رزی حتمی داره دیونه میشه ولی خب اینا گناه دارن بزار کمکشون کنم تا خواست یکی بیاد این سمت یه آیدی به سرم زد
ا/ت=عااااا آقایون ببینین این مانگایی که خواسته بودید
یکیشون تعجب کرده بود اما یکیشون فهمید جریان چیه فکر کنم نامجون/هست اون دختره رفت
نامجون=هوف ممنونم کمکمون کردی فکر کن، تو آرمی نیستی درسته
ا/ت=چرا هستم
شوگا=پس چرا مثل بقیه رفتار نمیکنی
ا/ت=مگه مردم آزارم خب باید مثل انسان رفتار کنم دیگا
شوگا=خدایش اصلا عالی تو وای یکیشون امد
تا برگشتم بله رزی بود
رزی=ا/تتتتتتتتتتتت
ا/ت=بله چیشده
رزی=نفس، خدا بی تی اس اینجاست
ا/ت=واییییی باورم نمیشه
رزی=ببین ا/ت هرجا دیدیشون یه داد بزن تا من بیام
ا/ت=وات فا چی میگی رزی برو اوضاعت خراب خواهر من
رزی رفت
شوگا=دوستت اینه بعد خودت اینجوری عجیب
نامجون=میگم چیزه اینحا جایی نداره که زود بریم
ا/ت=چرا هست اون در اظطراری هست میتونید از اونجا برید ولی سخت نیست
نامجون=نه ممنونم بابت همه چیز فعلا خداحفظ
ا/ت=خداحفظ
پایان دید ا/ت
دیدجمین
دوباره اون دختره رو دیدم و اون نجاتم داد
شوگا=وای خدا باورمنمیشه دختره خیلی خوب بود
کوک=بله خیلی خوب بود باورم نمیشه خیلی عادی باما رفتار کرد
ته=بله ولی اسمش چی بود کاش میپرسیدیم
جیمن=اسمش ا/ت
ته=-اوووووو یادم رفت شما توی فن ساین ازش پرسیدی
جیمن=خب از همه ی آرمی ها میپرسم
ته=اسم همشونم بلدی حتمی
جیمین=ول میکنی
نامجون=عههههههه بیاین بریم
اههههههه نمیتونم بهش فکر نکنم چرا این دختر با من چیکار کرده
نامجون=راستی فردا باید بریم کلاسای تمرینی دنس شهر
جین=همشون
نامجون =نه بابا یکیشون
جین=خیلی خب
اولی لباس ا/ت و دومی مال رزی
اگه خوشتون آمد لطفا حمایت کنید:)
《فردا صبح》
از دید ا/ت
وای خدا چقد خسته بودم آخيش رفتم پایان که با صحنه ای که دیدم از خنده منفجر شدن وای رزی نکاه مثل بدبختا روی مبل خوابیده حتمی خیل یافته هست روش پتو کشیدم رفتم دسشویی و آماده شدم(عکسشو میزارم) که یکم برم مانگا فروشی
که دیدم رزی خانم هم بیدار شدن
رزی=کجا میری
ا/ت=مانگا فروشی
رزی =بمون منم بیام
ا/ت=باشه
بعد از نیم ساعت رزی خانم آمدن
ا/ت=رزی انگار توی مغازه بایست هست که اینجوری خودت و خوشگل کردی
رزی=وای من همیشه خوشگلم بیا بریم
ا/ت= جررر باشه بریم
پایان دید ا/ت
دیدی جیمین
جیمین=جیهوب راحت باش سر تو بزار الان که همه بالاشارو تیهونگ گرفته پس سر تو بزار روی پام
شوگا=نخیرمممممممم چرت روی پای تو روی پای من خب (اولشم که من سپ لاور دومشم شوگا گی نیست و جیهوب هم گی نیست و توی این فیک هیچکدوم اعضا گی نیستن گفتم که بدونید )
جیمین=جررررر شوگا انقد سر جیهوب غیرتی نباش خیلی خب هرجور راحتی
نامجون=بچه ها من دارم میرم بیرون
شوگا= کجا؟!
نامجون =میخوام برم مانگا بخرم چیز عجیبی هست
جیهوب=وایسا میشه منم بیام
نامجون=باشه حتمی
شوگا=منم میام
جیمین=منم میام
ته=من خب میام
کوک=منم میام
جین=اووووووو همه میان پس منم میام
نامجون =وای خدایا خیلی خب آماده شیم بریم
شوگا=راستی ما بریم مانگا فروشی ما رو نمیشناسه طرف
نامجون=نه این یکی از دوستام قابل اعتماد من همیشه پیش اون میرم و زود حاضر شیدددددد
همه بچه ها حاضر شدیم و وارد ون شدیم راه افتادیم رسیدیم یه مغازه ای که پر از کتابای تخیلی بود حالا فهمیدم چرا نامجون مانگا انقد دوس داره
وارد مغازه شدیم و هرکیرفت یه سمت حدود یه ربع میگزشت که دیدم در مغازه باز شد
دیدا/ت
با تمام ذوق رفتم در باز کردم چون خیلی وقت بود نیومده بودم
ا/ت=هعییییییی سلام جوکو خوبی (جوکو صاحب مغازه هست)
جوکو=ا/تتتتتتتتت شیطون خانم سلاممممممممم چرا نمیایی
ا/ت=عاااااااا ببخشید خیلی کار دارم
جوکو=تنها آمدی؟
ا/ت=-نه بابا رزی هم آمده وایسا رزی کجاست
رزی=من اینجام دارم این کتاب رو میبینم درمورد کیپاپ
جوکو=هعی میدونستم بیایی میچسبی بهش
رزی=جوکو چیزه
جوکو=بله
رزی=-میگم اون هفت نفر کین آشنا هستن
جوکو=ببین رزی اونا آرتیست و من با یکی شون دوستم لطفا نزدیکشون نشو
رزی=خیلی خب
ا/ت=خب آقا جوکو مانگا های خوب کجاست
جوکو=هعی اون قسمت مخصوص خودت
ا/ت=اوکی خیلی ممنون
جوکو=خواهش
هعی رفتم ه ن بخشی که جوکو گفت همش دنبال مانگا خوب میگشتم حدود یه ربع گذشته بود تا پیدا کرد صدای جیغ دخترا آمد که دیدم هفت تا آدم بدبخت دارن ازشون فرار میکردن کا یکی شون ماسکش افتاد اووووو اون جین نیسن عاااااا بگو چرا دخترا خودشون دارن میکشن وای رزی حتمی داره دیونه میشه ولی خب اینا گناه دارن بزار کمکشون کنم تا خواست یکی بیاد این سمت یه آیدی به سرم زد
ا/ت=عااااا آقایون ببینین این مانگایی که خواسته بودید
یکیشون تعجب کرده بود اما یکیشون فهمید جریان چیه فکر کنم نامجون/هست اون دختره رفت
نامجون=هوف ممنونم کمکمون کردی فکر کن، تو آرمی نیستی درسته
ا/ت=چرا هستم
شوگا=پس چرا مثل بقیه رفتار نمیکنی
ا/ت=مگه مردم آزارم خب باید مثل انسان رفتار کنم دیگا
شوگا=خدایش اصلا عالی تو وای یکیشون امد
تا برگشتم بله رزی بود
رزی=ا/تتتتتتتتتتتت
ا/ت=بله چیشده
رزی=نفس، خدا بی تی اس اینجاست
ا/ت=واییییی باورم نمیشه
رزی=ببین ا/ت هرجا دیدیشون یه داد بزن تا من بیام
ا/ت=وات فا چی میگی رزی برو اوضاعت خراب خواهر من
رزی رفت
شوگا=دوستت اینه بعد خودت اینجوری عجیب
نامجون=میگم چیزه اینحا جایی نداره که زود بریم
ا/ت=چرا هست اون در اظطراری هست میتونید از اونجا برید ولی سخت نیست
نامجون=نه ممنونم بابت همه چیز فعلا خداحفظ
ا/ت=خداحفظ
پایان دید ا/ت
دیدجمین
دوباره اون دختره رو دیدم و اون نجاتم داد
شوگا=وای خدا باورمنمیشه دختره خیلی خوب بود
کوک=بله خیلی خوب بود باورم نمیشه خیلی عادی باما رفتار کرد
ته=بله ولی اسمش چی بود کاش میپرسیدیم
جیمن=اسمش ا/ت
ته=-اوووووو یادم رفت شما توی فن ساین ازش پرسیدی
جیمن=خب از همه ی آرمی ها میپرسم
ته=اسم همشونم بلدی حتمی
جیمین=ول میکنی
نامجون=عههههههه بیاین بریم
اههههههه نمیتونم بهش فکر نکنم چرا این دختر با من چیکار کرده
نامجون=راستی فردا باید بریم کلاسای تمرینی دنس شهر
جین=همشون
نامجون =نه بابا یکیشون
جین=خیلی خب
اولی لباس ا/ت و دومی مال رزی
اگه خوشتون آمد لطفا حمایت کنید:)
۳۲۷.۷k
۱۶ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.