سانزو باشه نیا منم میرم
سانزو : باشه. نیا منم میرم.
موقع رفتنش میخواستم خودمو بکشم ولی نمیتونستم.
وقتی که رفت اون دیگه حتی برنگشت
5 سال بعد...
از از اون اتفاق من هر روز زیر دست مایکی تمرین میدیدم تا جایی که دیگه نیاز نداشتم کسی ازم مراقبت کنه و حالا من همراه مایکی تبدیل به یه خلافکار مشهور شده بودم که تقریبا همه کشور منو میشناختن.
بعد از اون حادثه یه دفعه بدون هیچ دلیلی سانزو همراه اون دختر میکی برگشت.
من بیرون داشتم راه میرفتم دیدمشون دارن با مایکی صحبت میکنن
وقتی دیدمش گریم گرفت و نتونستم جلوی خودمو بگیرم.
خیلی سخت بود دیدنشون باهم که بعد از 5 سال برمیگردن.
ولی امکان نداشت که اون منو بشناسه چون خیلی تغییر کرده بودم
کلا شبیه پسرا شده بودم از فرم بدن تا حالت ایستادن تمام بدنم باند پیچی شده بود چون موقع تمرین خیلی از مایکی ضربه میخوردم.
ولی هنوزم باورم نمیشد...
موقع رفتنش میخواستم خودمو بکشم ولی نمیتونستم.
وقتی که رفت اون دیگه حتی برنگشت
5 سال بعد...
از از اون اتفاق من هر روز زیر دست مایکی تمرین میدیدم تا جایی که دیگه نیاز نداشتم کسی ازم مراقبت کنه و حالا من همراه مایکی تبدیل به یه خلافکار مشهور شده بودم که تقریبا همه کشور منو میشناختن.
بعد از اون حادثه یه دفعه بدون هیچ دلیلی سانزو همراه اون دختر میکی برگشت.
من بیرون داشتم راه میرفتم دیدمشون دارن با مایکی صحبت میکنن
وقتی دیدمش گریم گرفت و نتونستم جلوی خودمو بگیرم.
خیلی سخت بود دیدنشون باهم که بعد از 5 سال برمیگردن.
ولی امکان نداشت که اون منو بشناسه چون خیلی تغییر کرده بودم
کلا شبیه پسرا شده بودم از فرم بدن تا حالت ایستادن تمام بدنم باند پیچی شده بود چون موقع تمرین خیلی از مایکی ضربه میخوردم.
ولی هنوزم باورم نمیشد...
- ۲.۶k
- ۱۵ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط