دیر شده اما چیزی کم نشده

دیر شده اما چیزی کم نشده ,
اصل کار هم گمانم همان است ...
باید به تو مینوشتم که همه روزها و شب ها را یادم هست ...
تیمار بی انتهای تو را که مبادا تنهایی عارض شود،
مبادا ابرهای غصه ببارند....
بی خانمانی و سردرگمی و کلافگی و پارک و جلسه؛
همه را یادم هست...
مهم تر از اینها جنون و بیقراری بی انتها را هم یادم هست...
چه دیوانه وار بودیم هیهات...مثل همان باران...
دیدگاه ها (۱)

سرچ کردم «دوستت دارم».نوشت ۵۲۲۲.تو ۵۲۲۲ بار من و کشتی...چیزی...

مرد نوشت: گلوت حساسه به گرد و خاک،اگر درد گرفت لیموترش و لیم...

رفتم بهش گفتم آقا اصلا من سیگارت! میشه دیگه نمیشه؟دیدم داره ...

حالتی از تیمارستان را در زندگی خودم احساس می‌کنم.. بی‌گناه و...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط