عصاره آب و آتش فصل ۲

عصاره آب و آتش فصل ۲
𝓟𝓪𝓻𝓽 ²



ا.ت با بغض حرکت کرد
جونگ کوک نگاهش به عشق زندگیش که بغض کرده بود انداخت ناراحت بود خیلی ناراحت یونگی واقعا براش عزیز بود
تو این مدت با یونگی خیلی صمیمی شده بود
کوک : بغض نکن حالش خوب میشه
راوی ویو
دخترک و پسرک وارد ماشین شدن و یونگی رو پشت گذاشتن و حرکت کردن
دختر نگاهی به برادرش انداخت
ا.ت : یادته وقتی بهوش اومدم چی گفتم
کوک : آره انتقام میگیریم
ا.ت : وقت انتقام رسیده منتظرم باش ربکا
کوک دستش رو بر روی دست عشق زندگیش گذاشت و لب زد
کوک : اون به خاطر کاری که با تو و یونگی کرد مجازات میشه
ا.ت : کاری میکنم وقتی اسمم رو بشنوه لرزه به تنش بیوفته
رسیدن به قصرشون
کوک یونگی رو بلند کرد و به سمت تخت توی اتاق برد
ا.ت رفت تو اتاق یونگی که دید کوک بالا سرش وایستاده
ا.ت : بیا بریم تو زیر زمین
کوک : بریم گرلم
ا.ت : باید نقشه داشته باشیم
کوک : آره ولی یونگی باهوش تر از ماست
ا.ت : لعنتی
کوک : عزیزم بیا تا یونگی بیاد یکم استراحت کنیم
ا.ت : بریم