ای کودک

ای کـــــــودک...
کفش هایم را نپوش
تلاش تو برای بزرگ شدنت غــــمگینم
می کند

کـــــودک بمان ، کوچــــک بمان

من در بزرگ شدنم دردهایی دیدم که
کــــــــوچک کرد، بزرگ شدنم را
دیدگاه ها (۱)

روزگاری خانه هامان سرد بودبردن نفت زمستان درد بوديک چراغ وال...

مرگ با عزّت بهتر از زندگی با ذلّت است 👤 امام

مردی در راه بازگشت به خانه بود که در خیابان کودک فقیری را دی...

هیچوقت اجازه نده ؛کسی بهت بگه نمیتونی کاری رو انجام بدی.تو ر...

لطفا به بندِ اولِ سبابه ات بگو کمی حوصله اش بیشتر شود تا حضو...

عین کسی که در تمام تناسخ هایشفاحشه ای غمگین بودهو مجسمه ی بر...

فاصله ای برای زنده ماندن جیمین روی زانوهایش جلوی من ماند، مث...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط