❌ اصکی ممنوع ❌ ادامه پارت قبل
دست تهیونگ پایین افتاد!
هوسوک با بهت لب زد: چـ... چی؟
والری محکم تکرار کرد: بیست میلیون دلار!
همهمه اوج گرفت و نگاه های امیخته به ترس و احترام به دخترک مرموز سبز پوش خیره دوخته شد!
اون دختر مگه کی بود که انقدر پول داشت؟ پولی که تو دنیای مافیا به معنای قدرت بود؟! همچین پولی برای یه برده؟
هوسوک شمارش معکوس رو اعلام کرد و البته که کسی نمیتونست بالا تر از اون رقم پیشنهاد بده!
والری به سمت پسر رفت و با اینکه میدونست حرفاشو نمیفهمه لبخند مهربونی زد: نگران نباش، من از این جهنم خلاصت میکنم!
نگاه زهر داری به تهیونگ انداخت و بی توجه به کالن از عمارت بیرون رفت.
.... ادامه دارد....
(نویسنده سراب)
(از روبیکا)
ناشناس ما:🖤✨
https://nazarbazi.timefriend.net/16750082778186
ما رو به دوستاتون معرفی کنین:🖤🔥
https://rubika.ir/joinc/BGDEIHIF0HQARFFQLKQQIJWDALZDMJBY
هوسوک با بهت لب زد: چـ... چی؟
والری محکم تکرار کرد: بیست میلیون دلار!
همهمه اوج گرفت و نگاه های امیخته به ترس و احترام به دخترک مرموز سبز پوش خیره دوخته شد!
اون دختر مگه کی بود که انقدر پول داشت؟ پولی که تو دنیای مافیا به معنای قدرت بود؟! همچین پولی برای یه برده؟
هوسوک شمارش معکوس رو اعلام کرد و البته که کسی نمیتونست بالا تر از اون رقم پیشنهاد بده!
والری به سمت پسر رفت و با اینکه میدونست حرفاشو نمیفهمه لبخند مهربونی زد: نگران نباش، من از این جهنم خلاصت میکنم!
نگاه زهر داری به تهیونگ انداخت و بی توجه به کالن از عمارت بیرون رفت.
.... ادامه دارد....
(نویسنده سراب)
(از روبیکا)
ناشناس ما:🖤✨
https://nazarbazi.timefriend.net/16750082778186
ما رو به دوستاتون معرفی کنین:🖤🔥
https://rubika.ir/joinc/BGDEIHIF0HQARFFQLKQQIJWDALZDMJBY
۱.۸k
۰۴ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.