اگر چه اجبار بود

اگر چه اجبار بود
پارت یازدهم( فصل اول)

و رفتم بیرون ...

ویو ات...

که صدای داد کوک باعث شد دو متر بپرم بالا .

کوک = یعنی چی که مواد و تو راه عوض کردن

.......

کوک= اههه ... همه کارا رو من باید انجام بدم بی عرضه ها

.....

کوک = حرف مفط نزن مردک

.....

کوک = هم تو هم اون یونگ سو اخراجیت

......

کوک = همین که گفتم

....

کوک = فقط بهتون گفتم حواستون به کامیونه باشه از پس یه کار کوچکی هم بر نمییان احمق های بی عرضه .

کوک = لعنتیییییییی ( عربده)

گوشیش و قط کرد و محکم پرتش کرد رو زمین که خرد شد با استرس از پله ها رفتم پایین و سر میز نشستم ، کوک با کلی داد و بی داد اومد پایین . از خونه رفت بیرون و در و محکم به هم کوبید که چارچوب خونه لرزید .

بزور سه لقمه خوردم و رفتم تو سالون

الان من چیکار کنم ؟! درو خودم می‌چرخیدم و مساحت سالون و متر میکردم که پام خشک شد ، رو مبل راحتی نشستم و کانال ها رو عوض میکردم

(ویو ساعت ۲ ظهر )

داشتم فیلم نگا میکردم که گوشی خونه زنگ خورد

رفتم گوشی و جواب دادم که صدای یه دختر تو گوشی پیچید

دختره = الو

ات = الو، شما

دختره = اجوما اونجاست من دخترشم

ات = بله ... یه لحظه گوشی

با صدای بلند گفتم .

ات = اجوماااا

اجوما بدو بدو اومد تو سالون

اجوما = چیشده

ات = هیچی دخترتون زنگ زدن با شما کار دارن

گوشی و دادم بهش و شروع کرد به صحبت کردن منم رفتم رو مبل و به صفحه سیاه تلویزیون خیره شدم و تو فکر فرو رفتم ، که با تکون های اجوما به خودم اومدم

اجوما = کجایی دختر سه ساعته دارم صدات میکنم

ات = ببخشید تو فکر بودم ..چیزی شده

اجوما = چیزی نه میگم بیا ناهار بخور

ات = میل ندارم

اجوما = چی چیو میل ندارم از صبح هیچی نخورده آقا اگه بفهمن چیزی نخوردی خونه و که هیچ کل سئول و رو سرش میزاره .

ات = بخدا گشنم نیست

اجوما = پاشو پاشو ... زود دو لقمه بخور که این خدمتکارا لوت ندن

ات = باشه .

بزور چند لقمه خوردم و رفتم تو اتاقم ...

داشتم کتاب می‌خوندم ولی فکرم پیش کوک بود چرا تا الان برنگشته ....

برای بار صدم به ساعت نگاه کردم که ۸:۵۸ شب و نشون میداد ، اصلا به من چه رو تخت دراز کشیدم و زیر لب آهنگ ها نافعمومی زمزمه میکردم که صدای در اومد و بعد صدای شاد یه دختر که اجوما رو صدا میزد حتماً دخترشه .

رو تخت نشستم و دوباره به ساعت نگاه کردم . رو تخت دراز کشیدم و چشمام و بستم که بعد ۱۰ دقیقه خوابم برد و به دنیای بی خبری رفتم ...

ادامه دارد ⁦❤️⁩⁦

شب ادامه پارت هار و می‌زارم تا اون موقع بای بای 😘😘

لایک یادت نره گوگولی
دیدگاه ها (۰)

اگر چه اجبار بودپارت دوازدهم ( فصل اول) بعد ۱۰ دقیقه خوابم ب...

اگر چه اجبار بود پارت سیزدهم ( فصل اول)خ/ک = ب...به خدا .......

سؤال پست: تا حالا سوشی خوردی؟Me: نه ولی دوست دارم امتحانش کن...

╰⊱💜⊱╮ღ꧁ سؤال پست ꧂ღ╭⊱💜≺حروف اول اسم بهترین رفیقت بنویس🥹🎀ME: ...

عشق چیز خوبیه پارت ۶صبح از خواب بلند شدم لباسمو عوض کردم و ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط