اگر چه اجبار بود

اگر چه اجبار بود
پارت دوازدهم ( فصل اول)

بعد ۱۰ دقیقه خوابم برد و به دنیای بی خبری رفتم ...

ویو ات ...

با برخورد نور خورشید از خواب بیدار شدم این خورشید هم قسط کور کردن چشم ما رو داره ( هههه دیشب تو شیشه خیار شور خوابیدی ) رفتم سرویس کارای لازم و انجام دادم اومدم بیرون ‌ موهام و گوجه ای بستم یه آرایش کوچیک کردم رفتم پایین . یه دختر بچه کیوت بغل کوک بود و کوک داشت قربون صدقه اش می‌رفت رفتم جلوش که آروم طوری که کسی نشنوه بغل گوشم گفت .

کوک = ببین الان خواهرم اومده اینجا تا یه هفته تو اتاق من میخوابی و مهم تر از همه عدای عاشق ها رو در میاریم و اگر نه دُختَ.....

ات= باشه باشه چیزی نگو‌

کوک = خوبه .. بیا این بچه رو بگیر دستم خشک شد

بچه رو از بغلش گرفتم خیلی سبک بود مثل یه پر، تو بغلم داشتم باهاش بازی میکردم که یه خانمه که فکر کنم خواهر جونگ کوک بود اومد کنارم و بچه رو گرفت و گفت . ( خواهر جونگ کوک با خ/ک نشون میدم )

خ/ک = نگا نگا اومده عمه رو اذیت کنه شیطون

دختر بچه هم تو بغلش وول میخورد و میخندید

خ/ک = سلام من خواهر جونگ کوک، جئون جنا هستم این شیطونه هم کیم جیسو

ات = خوشبختم

خ/ک = شنیدم این جونگ کوک بدون خبر از ما تو دو ماه هم عقد کرده هم ازدواج ، اگه دستم به اون جونگ کوک کله شق نرسه که بدون من ازدواج کرده

ات = اوه اوه پس جونگ کوک بد بخت شد بهش بگم چند روز تو هتل بمونه نتونی به ۷ روش سامورایی تیکه تیکش کنی

و بعد با هم زدیم زیر خنده ... حالا من بخند اون بخند .... بدبخت جیسو مات و مبهوت داشت نگامون میکرد که جونگ کوک عین جن پرید وسط ما .

کوک = به چی می‌خندیم شما ؟!

خ/ک = ه....هی..هیچی ( خنده شدید )

کوک = که من خر آره جنا خانم ؟! باشه وقتی به اون شوهر تنبلت گفتم تنبیهت کنه میفهمی ( 😈)

خ/ک = ب...به خدا ..... هیچی ( خنده )



ادامه دارد 🎀

ادمین داره کور میشه
دیدگاه ها (۰)

اگر چه اجبار بود پارت سیزدهم ( فصل اول)خ/ک = ب...به خدا .......

اگر چه اجبار بودپارت چهاردهم ( فصل اول )کوک = خانم اینقدر قر...

اگر چه اجبار بودپارت یازدهم( فصل اول)و رفتم بیرون ...ویو ات....

سؤال پست: تا حالا سوشی خوردی؟Me: نه ولی دوست دارم امتحانش کن...

پشیمونی..پارت ۱۸ویو نویسندهجنا درحالی که نگاه سردش رو به کوک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط