فلش بک به بعد مدرسه
فلش بک به بعد مدرسه
+سولی برای مهمونی امشب میای بریم خرید
×وای فراموش کرده بودم آره میام
+باشه پس میام دنبالت
×اوکی بای بیب
+بای💋
رفتم خونه پاهام درد میکرد انگار چند روز پیاده میرم یونگی خونه نبود حتما رفته خرید لباسم رو پوشیدم و به سولی زنگ زدم
+بیام دنبالت اونی
×آره بیا کوچولو
+کوچولو ننته
×اوکی زد باش
رفتم سوار ماشین شدم رسیدم دم در خونشون که اومد سوار شد
+خوب کدوم پاساژ بریم
×یه پاساژ بزرگ هست لباس های خوشگلی هم داره بریم اونجا
+باشه آدرس بگو
بعد چند مینی رسیدیم به پاساژ واقعا پاساژ بزرگی بود
رفتیم داخل لباس ها کفش لوازم آرایش همه چی داشت یه زنه اومد طرفمون فروشنده بود(علامت زنه@ )
@سلام خوش اومدید چه کمکی از دستم بر میاد
+میشه چند تا لباس رو بهمون نشون بدین
@بله این طرف لطفاً
همراهش رفتیم یه لباس خیلی خوشگل و دیدم مشکی بود و کمی باز اما من عاشقش شده بودم به زنه گفتم رفت برام آورد پوشیدم اندازم بود یه کفش ساق بلند پاشنه میخی هم خریدم سولی هم یه لباس قرمز خریده بود
بعد از اینکه خریدمون تموم شد رفتیم خونه یونگی و یه پسره رو کاناپه نشسته بودن
+سلام اوپا و سلام...
©سلام تهیونگ هستم
+منم لیا هستم یونگی تو کجا بودی ؟؟
÷با تهیونگ رفته بودیم لباس بخریم برای شب
+آها باشه منم میرم تو اتاقم آماده شم دوساعت فقط به مهمونی مونده گفته باشم
رفتم تو اتاقم یه دوش گرفتم موهامو خشک کردم یه آرایش جیغ کردم لباسم و کفشم رو پوشیدم موهامو شونه زدم آماده شده بودم گوشیمو برداشتم رفتم پایین یونگی و تهیونگ هم آماده بودن ÷وای آبجی منو ببین چه کرده
+خوب دیگه
@باشه دیگه بریم دیر میشه رفتیم سوار ماشین شدیم و بعد چند مینی رسیدیم
ویو کوک
بعد از مدرسه رفتم خونه به اوجوما گفتم خونه رو آماده کنه بعد با تهیونگ اینا رفتم لباس خریدیم و کمی خوش گذروندیم اومدم خونه دوساعت مونده بود به مهمونی دوش گرفتم لباسم رو پوشیدم عطر تلخم رو زدم یکمی تو گوشیم چرخیدم که دیدم در اتاق زده شد اوجوما بود که میگفت مهمونا اومدن رفتم پایین همه اومده بودن به جز لیا و یونگی و تهیونگ رفتم پیش سولی داشتیم باهم حرف میزدیم که چشمم خورد به در که لیا و یونگی و تهیونک اومدن داخل رفتم پیششون
_خوش اومدید
÷خیلی ممنون
+یونگی جون من میریم پیش سولی
÷اوکی
_خیلی عصبانی بودم چرا باید لیا همچین لباسی رو بپوشه
_پسرا بیاین بریم پیش دخترا
÷@باشه
رفتیم پیششون
بعد چند مین
پیش خدمت نوشیدنی رو ریخت رو لباسم
پیشخدمت:ببخشید خانم از قصد نبود
+اشکالی نداره
+من میرم دستشویی الان میام
÷×@_باشه
رفتم دستشویی لباسم رو پاک کردم داشتم دستم رو میشستم که دست کسی دور کمرم حس کردم......
+سولی برای مهمونی امشب میای بریم خرید
×وای فراموش کرده بودم آره میام
+باشه پس میام دنبالت
×اوکی بای بیب
+بای💋
رفتم خونه پاهام درد میکرد انگار چند روز پیاده میرم یونگی خونه نبود حتما رفته خرید لباسم رو پوشیدم و به سولی زنگ زدم
+بیام دنبالت اونی
×آره بیا کوچولو
+کوچولو ننته
×اوکی زد باش
رفتم سوار ماشین شدم رسیدم دم در خونشون که اومد سوار شد
+خوب کدوم پاساژ بریم
×یه پاساژ بزرگ هست لباس های خوشگلی هم داره بریم اونجا
+باشه آدرس بگو
بعد چند مینی رسیدیم به پاساژ واقعا پاساژ بزرگی بود
رفتیم داخل لباس ها کفش لوازم آرایش همه چی داشت یه زنه اومد طرفمون فروشنده بود(علامت زنه@ )
@سلام خوش اومدید چه کمکی از دستم بر میاد
+میشه چند تا لباس رو بهمون نشون بدین
@بله این طرف لطفاً
همراهش رفتیم یه لباس خیلی خوشگل و دیدم مشکی بود و کمی باز اما من عاشقش شده بودم به زنه گفتم رفت برام آورد پوشیدم اندازم بود یه کفش ساق بلند پاشنه میخی هم خریدم سولی هم یه لباس قرمز خریده بود
بعد از اینکه خریدمون تموم شد رفتیم خونه یونگی و یه پسره رو کاناپه نشسته بودن
+سلام اوپا و سلام...
©سلام تهیونگ هستم
+منم لیا هستم یونگی تو کجا بودی ؟؟
÷با تهیونگ رفته بودیم لباس بخریم برای شب
+آها باشه منم میرم تو اتاقم آماده شم دوساعت فقط به مهمونی مونده گفته باشم
رفتم تو اتاقم یه دوش گرفتم موهامو خشک کردم یه آرایش جیغ کردم لباسم و کفشم رو پوشیدم موهامو شونه زدم آماده شده بودم گوشیمو برداشتم رفتم پایین یونگی و تهیونگ هم آماده بودن ÷وای آبجی منو ببین چه کرده
+خوب دیگه
@باشه دیگه بریم دیر میشه رفتیم سوار ماشین شدیم و بعد چند مینی رسیدیم
ویو کوک
بعد از مدرسه رفتم خونه به اوجوما گفتم خونه رو آماده کنه بعد با تهیونگ اینا رفتم لباس خریدیم و کمی خوش گذروندیم اومدم خونه دوساعت مونده بود به مهمونی دوش گرفتم لباسم رو پوشیدم عطر تلخم رو زدم یکمی تو گوشیم چرخیدم که دیدم در اتاق زده شد اوجوما بود که میگفت مهمونا اومدن رفتم پایین همه اومده بودن به جز لیا و یونگی و تهیونگ رفتم پیش سولی داشتیم باهم حرف میزدیم که چشمم خورد به در که لیا و یونگی و تهیونک اومدن داخل رفتم پیششون
_خوش اومدید
÷خیلی ممنون
+یونگی جون من میریم پیش سولی
÷اوکی
_خیلی عصبانی بودم چرا باید لیا همچین لباسی رو بپوشه
_پسرا بیاین بریم پیش دخترا
÷@باشه
رفتیم پیششون
بعد چند مین
پیش خدمت نوشیدنی رو ریخت رو لباسم
پیشخدمت:ببخشید خانم از قصد نبود
+اشکالی نداره
+من میرم دستشویی الان میام
÷×@_باشه
رفتم دستشویی لباسم رو پاک کردم داشتم دستم رو میشستم که دست کسی دور کمرم حس کردم......
۷.۵k
۲۴ فروردین ۱۴۰۲