داشتن دستم رو میشستم که دستی دور کمرم حس کردم برگشتم دیدم
داشتن دستم رو میشستم که دستی دور کمرم حس کردم برگشتم دیدم سوهوعه
+ولم کن انقدر شعور نداری که نباید وارد دستشویی زنونه شی هااا
سوهو:اوو خوشگلم یه امشب و بیا به من حال بده لباشو گذاشت رو لبای لیا
+برو کنار کمکککک (با گریه)
یهو سوهو پرتاپ شد به اون طرف کوک بود فرشته نجاتم که هر موقع کمک نیاز داشتم اون بود دیدم نشست رو سوهو و تا خورد زدش
+کوک ولش کن اون لیاقتشو نداره
_لیا برو اونور تا بیشتر از این عصبانی نشدم
+ولش کن کوک
یهو پاشد دستم رو گرفت و برد سمت یکی از اتاقا
_چرا گذاشتی ببوستت هاا (با عربده)
+اون به زور این کارو کرد. با گریه
_ساکت شو.. باداد
+سر من داد نزن اصلا به تو چه ها تو کی من هستی
_که به من چه نشونت میدم اومد سمتم
و ل.ب.ا.ش.و گذاشت رو ل.ب.ا.م انقدر خشن م.ی.ب.و.س.ی.د که مزه خون رو تو دهنم حس میکردم با دستام سعی کردم هلش بدم اما یه اینچی هم تکون نمیخورد بعدچند مینی ولم کرد نفسم بند اومده بود
+پسره بیشعور تو کی هستی که منو م.ی.ب.و.س.ی
_یعنی متوجه نشدی معلومه ددیتم
+حرف مفت نزن
_اگه یه بار دیگه نزدیک پسرا ببینمت میدونم چیکارت کنم
+هه میبینم آقای جئون
رفتم بیرون و پیش بچه ها به یونگی گفتم بریم که قبول کرد و رفتیم خونه
صبح
بیدار شدم رفتم یه دوش گرفتم موهامو خشک کردم لباسم رو پوشیدم یه آرایش ملایم اما تو چشم کردم میخواستم کوک حسودی کنه و از اتاقم رفتم بیرون پیش یونگی
+یونگی من امروز میخوام خودم برم مدرسه
÷اوکی تو مدرسه میبینمت
+بای
رفتم بیرون و به بکهیون (اکسو نه) زنگ زدم بیاد دنبالم بکهیون قراره تو مدرسه ما درس بخونه و الکی من و اون باهم تو رابطه باشیم تا کوک رو عصبانی کنیم
بکهیون دوست دوران بچگیمه
چند مین بعد یه ماشین جلوم ایستاد و یه پسر جذاب خوشتیپ اومد بیرون
بکهیون:به به لیا خانوم فکر نمیکردم انقدر جذاب و دلربا شده باشین
+خوب این مایم دیگه
ولی از حق نگذریم خیلی جذاب و س.ک.س.ی شدی
بکهیون:الان داری ازم تعریف میکنی کوچولو
+یجوری تازه من کوچولو نیستم بیا بریم
بکهیون:هستی بیا بریم
فلش بک به داخل مدرسه
وقتی رسیدیم مدرسه همه بهمون نگاه میکردن بکهیون رفتیم سمت اتاق مدیر و مدیر گفت که من بکهیون رو ببرم کلاس آخه تو کلاس ما بود
رفتم دم در و در زدم استاد تو کلاس بود
+سلام ببخشید کمی دیر کردم آخه تو اتاق مدیر بودم
استاد:سلام قرار شد دانش آموز جدید رو تو بیا ی سر کلاس
+بله استاد الان میگم بیاد بکهیون
بکهیون اومد داخل
بکهیون:سلام من چوی بکهیون هستم امیدوارم دوست های خوبی واسه هم بشیم
....
+ولم کن انقدر شعور نداری که نباید وارد دستشویی زنونه شی هااا
سوهو:اوو خوشگلم یه امشب و بیا به من حال بده لباشو گذاشت رو لبای لیا
+برو کنار کمکککک (با گریه)
یهو سوهو پرتاپ شد به اون طرف کوک بود فرشته نجاتم که هر موقع کمک نیاز داشتم اون بود دیدم نشست رو سوهو و تا خورد زدش
+کوک ولش کن اون لیاقتشو نداره
_لیا برو اونور تا بیشتر از این عصبانی نشدم
+ولش کن کوک
یهو پاشد دستم رو گرفت و برد سمت یکی از اتاقا
_چرا گذاشتی ببوستت هاا (با عربده)
+اون به زور این کارو کرد. با گریه
_ساکت شو.. باداد
+سر من داد نزن اصلا به تو چه ها تو کی من هستی
_که به من چه نشونت میدم اومد سمتم
و ل.ب.ا.ش.و گذاشت رو ل.ب.ا.م انقدر خشن م.ی.ب.و.س.ی.د که مزه خون رو تو دهنم حس میکردم با دستام سعی کردم هلش بدم اما یه اینچی هم تکون نمیخورد بعدچند مینی ولم کرد نفسم بند اومده بود
+پسره بیشعور تو کی هستی که منو م.ی.ب.و.س.ی
_یعنی متوجه نشدی معلومه ددیتم
+حرف مفت نزن
_اگه یه بار دیگه نزدیک پسرا ببینمت میدونم چیکارت کنم
+هه میبینم آقای جئون
رفتم بیرون و پیش بچه ها به یونگی گفتم بریم که قبول کرد و رفتیم خونه
صبح
بیدار شدم رفتم یه دوش گرفتم موهامو خشک کردم لباسم رو پوشیدم یه آرایش ملایم اما تو چشم کردم میخواستم کوک حسودی کنه و از اتاقم رفتم بیرون پیش یونگی
+یونگی من امروز میخوام خودم برم مدرسه
÷اوکی تو مدرسه میبینمت
+بای
رفتم بیرون و به بکهیون (اکسو نه) زنگ زدم بیاد دنبالم بکهیون قراره تو مدرسه ما درس بخونه و الکی من و اون باهم تو رابطه باشیم تا کوک رو عصبانی کنیم
بکهیون دوست دوران بچگیمه
چند مین بعد یه ماشین جلوم ایستاد و یه پسر جذاب خوشتیپ اومد بیرون
بکهیون:به به لیا خانوم فکر نمیکردم انقدر جذاب و دلربا شده باشین
+خوب این مایم دیگه
ولی از حق نگذریم خیلی جذاب و س.ک.س.ی شدی
بکهیون:الان داری ازم تعریف میکنی کوچولو
+یجوری تازه من کوچولو نیستم بیا بریم
بکهیون:هستی بیا بریم
فلش بک به داخل مدرسه
وقتی رسیدیم مدرسه همه بهمون نگاه میکردن بکهیون رفتیم سمت اتاق مدیر و مدیر گفت که من بکهیون رو ببرم کلاس آخه تو کلاس ما بود
رفتم دم در و در زدم استاد تو کلاس بود
+سلام ببخشید کمی دیر کردم آخه تو اتاق مدیر بودم
استاد:سلام قرار شد دانش آموز جدید رو تو بیا ی سر کلاس
+بله استاد الان میگم بیاد بکهیون
بکهیون اومد داخل
بکهیون:سلام من چوی بکهیون هستم امیدوارم دوست های خوبی واسه هم بشیم
....
۶.۰k
۲۴ فروردین ۱۴۰۲