صبح
صبح
ویو لیا
با برخورد نور به صورتم بیدار شدم امروز یه انرژی خاصی داشتم یه دوش چند مینی گرفتم موهامو خشک کردم سشوار کشیدم یه آرایش ملایم کردم لباس فرمم پوشیدم رفتم پایین یونگی رو دیدم که داشت با تلفن حرف میزد
+صبح بخیر اوپا جونم
÷صبح بخیر عزیزم حالت چطوره
+خوبم داشتی با کی حرف میزدی
÷با جونگ کوک
+چرا
÷چون فردا تعطیله میخواد شبش یه پارتی بگیره همه بچه ها هستن
+وایی کیف میده
÷اووم بریم دیگه تا دیر نشده
+یونگیا میشه امروز رو پیاده بریم
÷باشه
ویو کوک
صبح با صدای آلارام ساعت بیدار شدم
یه دوش گرفتم اومدم موهامو سشوار کشیدم لباسم رو پوشیدم رفتم پایین صبحانه خوردم به یونگی زنگ زدم که فردا شب برای پارتی بیان اونم قبول کرد از اوجوما تشکر کردم و رفتم سوار ماشین شدم و بعد چند مینی رسیدم مدرسه
....
میدونم کمه به بزرگی خود ببخشید
ویو لیا
با برخورد نور به صورتم بیدار شدم امروز یه انرژی خاصی داشتم یه دوش چند مینی گرفتم موهامو خشک کردم سشوار کشیدم یه آرایش ملایم کردم لباس فرمم پوشیدم رفتم پایین یونگی رو دیدم که داشت با تلفن حرف میزد
+صبح بخیر اوپا جونم
÷صبح بخیر عزیزم حالت چطوره
+خوبم داشتی با کی حرف میزدی
÷با جونگ کوک
+چرا
÷چون فردا تعطیله میخواد شبش یه پارتی بگیره همه بچه ها هستن
+وایی کیف میده
÷اووم بریم دیگه تا دیر نشده
+یونگیا میشه امروز رو پیاده بریم
÷باشه
ویو کوک
صبح با صدای آلارام ساعت بیدار شدم
یه دوش گرفتم اومدم موهامو سشوار کشیدم لباسم رو پوشیدم رفتم پایین صبحانه خوردم به یونگی زنگ زدم که فردا شب برای پارتی بیان اونم قبول کرد از اوجوما تشکر کردم و رفتم سوار ماشین شدم و بعد چند مینی رسیدم مدرسه
....
میدونم کمه به بزرگی خود ببخشید
۱۲.۵k
۲۴ فروردین ۱۴۰۲