ویو کوک
ویو کوک
دیر کرده بودم در کلاس رو زدم که دیدم استاد داره درس میده
استاد=آقای جئون دیر کردین
_بله ببخشید دیگه تکرار نمیشه
استاد=باشه برو سرجات بشین
رفتم سرجام نشستم لیا انگار زیاد حالش خوب نبود
_سلام
+سلام
_حالت خوبه انگار رنگت پریده
+سرم درد میکنه حتما به خاطر الکله
_آره حتما
استاد=ساکت
_+چشم
از زبان آدمین
بعد چند مینی زنگ تفریح خورد و همه رفتن بیرون اما لیا انگار حال نداشت تو کلاس موند سولی اومد پیشش
×لیا بیا بریم بیرون دیگه
+حالم خوب نیست ولم کن دیگه
×بیاااا
+اوکی بریم
رفتیم کافه مدرسه پیش یونگی و کوک و چند نفر دیگه که نمیشناختمشون
+سلام [با بی حالی]
÷لیا حالت خوبه چت شده😟
+نم سرم درد میکنه
_رنگت هم پریده میخوای بریم بیمارستان
+نه من خوب میشم چیزیم نیست
÷نه لجبازی نکن باید بریم بیمارستان
+یونگ....
÷ساکتتتت اما من باید مواضب بچه ها باشم سر کلاس
_من میتونم ببرمش
÷واقعا
_آره
+اما من واقعا خوب میشم
_لیا انقدر لجباز نباش پاشو بریم
+باشه سولی میشه بری کیفم رو بیاری
×باشه رفت
بعد چند مینی کیفش رو آورد و لیا و کوک رفتن از مدیر اجازه گرفتن و میخواستن از مدرسه خارج بشن که سوهو جلوشونو گرفت
سوهو=سلام بیبی گرل
_برو کنار
سوهو=به تو چه میخوام با عشقم حرف بزنم
+حرف مفت نزن عوضی
سوهو=میدونی عاشق همین خشن بازیاتم
نمیدونم چرا یهو غیرتم زد بالا نمیدونم این چه حسیه
_مگه نگفتم از لیا فاصله بگیر
سوهو=بالاخره کاری میکنم که با پای خودت بیای پیشم [با پوزخند]
+کوک ولش کن لطفاً بیا بریم
ویو کوک
باهم رفتیم بیرون سوار ماشین کوک شدیم و بعد چند مینی رسیدیم بیمارستان لیا رو بردم پیش دکتر
دکتر گفت فقط به خاطر الکل و غذا های که خورده بهش نساخته
بعد یه چند تا دارو نوشت رفتم گرفتم اومدم
ویو لیا
حالم تو کلاس خیلی بد شده بود به اسرار بچه ها داشتیم میرفتیم بیمارستان که سوهو جلومونو گرفت خیلی بدم میاد از این پسره نمیتونستم زیاد حرف بزنم اما خیلی خوشحال شدم کوک به خاطرم غیرتی شد نه این چه حرفیه من میزنم آه این چه حسیه که دارم وای من تازه دو روزه دیدمش وای
بعد اومدیم بیرون و بعد چند مینی رسیدیم بیمارستان دکتر گفت به خاطر غذا هاست کوک رفت دارو هارو بگیره دارو هارو گرفت و اومد
+بریم
_آره بریم
کوک دستم رو گرفت یه دفعه چشم تو چشم شدیم حس کردم ضربان قلبم رفت بالا راه افتادیم و کوک منو رسوند خونه
+خیلی ممنونم به خاطر امروز جونگ کوک
_انقدر رسمی حرف نزن منو کوکی صدا کن
+اوکی کوکی
وقتی گفت کوکی خر ذوق شدم گفتم
_اوم لیا
+بله
_میشه شمارتو داشته باشم
+آره حتما[......۰۱۲۳]
_مرسی🙂
+بای
_بای
لیا منتظر موند تا کوک بره بعد از اینکه کوک رفت رفت خونه
دیر کرده بودم در کلاس رو زدم که دیدم استاد داره درس میده
استاد=آقای جئون دیر کردین
_بله ببخشید دیگه تکرار نمیشه
استاد=باشه برو سرجات بشین
رفتم سرجام نشستم لیا انگار زیاد حالش خوب نبود
_سلام
+سلام
_حالت خوبه انگار رنگت پریده
+سرم درد میکنه حتما به خاطر الکله
_آره حتما
استاد=ساکت
_+چشم
از زبان آدمین
بعد چند مینی زنگ تفریح خورد و همه رفتن بیرون اما لیا انگار حال نداشت تو کلاس موند سولی اومد پیشش
×لیا بیا بریم بیرون دیگه
+حالم خوب نیست ولم کن دیگه
×بیاااا
+اوکی بریم
رفتیم کافه مدرسه پیش یونگی و کوک و چند نفر دیگه که نمیشناختمشون
+سلام [با بی حالی]
÷لیا حالت خوبه چت شده😟
+نم سرم درد میکنه
_رنگت هم پریده میخوای بریم بیمارستان
+نه من خوب میشم چیزیم نیست
÷نه لجبازی نکن باید بریم بیمارستان
+یونگ....
÷ساکتتتت اما من باید مواضب بچه ها باشم سر کلاس
_من میتونم ببرمش
÷واقعا
_آره
+اما من واقعا خوب میشم
_لیا انقدر لجباز نباش پاشو بریم
+باشه سولی میشه بری کیفم رو بیاری
×باشه رفت
بعد چند مینی کیفش رو آورد و لیا و کوک رفتن از مدیر اجازه گرفتن و میخواستن از مدرسه خارج بشن که سوهو جلوشونو گرفت
سوهو=سلام بیبی گرل
_برو کنار
سوهو=به تو چه میخوام با عشقم حرف بزنم
+حرف مفت نزن عوضی
سوهو=میدونی عاشق همین خشن بازیاتم
نمیدونم چرا یهو غیرتم زد بالا نمیدونم این چه حسیه
_مگه نگفتم از لیا فاصله بگیر
سوهو=بالاخره کاری میکنم که با پای خودت بیای پیشم [با پوزخند]
+کوک ولش کن لطفاً بیا بریم
ویو کوک
باهم رفتیم بیرون سوار ماشین کوک شدیم و بعد چند مینی رسیدیم بیمارستان لیا رو بردم پیش دکتر
دکتر گفت فقط به خاطر الکل و غذا های که خورده بهش نساخته
بعد یه چند تا دارو نوشت رفتم گرفتم اومدم
ویو لیا
حالم تو کلاس خیلی بد شده بود به اسرار بچه ها داشتیم میرفتیم بیمارستان که سوهو جلومونو گرفت خیلی بدم میاد از این پسره نمیتونستم زیاد حرف بزنم اما خیلی خوشحال شدم کوک به خاطرم غیرتی شد نه این چه حرفیه من میزنم آه این چه حسیه که دارم وای من تازه دو روزه دیدمش وای
بعد اومدیم بیرون و بعد چند مینی رسیدیم بیمارستان دکتر گفت به خاطر غذا هاست کوک رفت دارو هارو بگیره دارو هارو گرفت و اومد
+بریم
_آره بریم
کوک دستم رو گرفت یه دفعه چشم تو چشم شدیم حس کردم ضربان قلبم رفت بالا راه افتادیم و کوک منو رسوند خونه
+خیلی ممنونم به خاطر امروز جونگ کوک
_انقدر رسمی حرف نزن منو کوکی صدا کن
+اوکی کوکی
وقتی گفت کوکی خر ذوق شدم گفتم
_اوم لیا
+بله
_میشه شمارتو داشته باشم
+آره حتما[......۰۱۲۳]
_مرسی🙂
+بای
_بای
لیا منتظر موند تا کوک بره بعد از اینکه کوک رفت رفت خونه
۶.۳k
۲۴ فروردین ۱۴۰۲