پارت ششم

پارت ششم

. ببخشید

بخوره تو سرت و با عصبانیت از اونجا خارج شدم

لنا:زنگ زد و گفت میای بریم پارتی

آرع میام

با همون لباسای کوتام رفتم تا یکم حالم عوض شه

. پس اهل اینم هستی دارم برات

رسیدم و رفتم تو تا رسیدم یکی بم تیکه انداخت

رفتم پیش لنا

لنا:خوبی ؟چرا نگران بنظر میای؟

آرع اوکیم

لنا:خوبع

. پرنسسی

بازم تو

لنا :عه تو

پرنسس بهت نمیخوره اهل پارتی باشی

همه دخترا محو اون شده بودنن منم به تخمم نبود

لنا :اره کجاشو دیدی

لنا منظورت چیع؟

لنا:هیچی
دیدگاه ها (۰)

پارت هفتملنا :هیچیرفتم و یه نوشیدنی سفارش بدمیه پسر خوشگلی ب...

پارت هشتمبرگشتم و رفتم اتاقم کل لباسم بوی عرق گرفته بود ولی ...

پارت هدیهپارت پنجممنشی بابام:خانم...!؟ماری "ماری صدام کنین م...

پارت هدیهپارت چهارم خدایی این کی بود؟اصلا ولش رفتم تو مامانم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط