P2
P2
(red moon)
(ماه قرمز)
دایی جونگ کوک : خوبه موفق باشی
جونگ کوک : هه
پدر جونگ کوک : باید بری آماده شیم تو هم برو دنیا انسان ها شکار کن
دنیا آدم ها
ات : وای سرم درد گرفت هوف من اون قبر رو کندم ولی هیچی توش نبود
بهتره بخابم شاید اون دوباره بیاد
ات خوابید و دوباره خواب دید
ناشناس : قبل از اینکه بفهمی من کیم و تو قراره چکار کنی
ات ویو : صداش چقد آشناس وایی
ات : خب
ناشناس : تو یک خوناشامی و توی سن ۶ سالگی مردی ولی تو خون خاصی داشتی پس به انسان تبدیل شدی
ات ویو
سرم درد گرفت چشمام مغزم دارن
ناشناس: دیدی؟
ات: ۳ نفر رو دیدم برام آشنا بودن...
ناشناس: خوبه
ات : من خوناشامم؟
ناشناس: آره فقط چون فهمیدی دندون های نیشت ممکنه بزرگ بشن یا خارش پیدا کنن ولی هیچ وقت خون نمیخوری فعلا
ات: فعلا؟
ناشناس: کارت رو خوب انجام دادی قبرت رو کندی
ات: قبرم؟
ناشناس: اون قبر تو بود که توی ۶۰ سالگی یا به قول انسان ها ۶ سالگی خاکت کردیم و تو به انسان تبدیل شدی
ات: عاها
ناشناس : بیشتر بکنش تا به گردن بند خالی برسی قلب خالی با بال خیلی بکن
ات ویو
از خواب بیدار شدم با این حرف ها و ....... سعی کردم کنار بیام ولی خیلی ترسیدم رفتم تا قبر رو بیشتر بکنم تا به اون گردنبند خالی برسم که
(red moon)
(ماه قرمز)
دایی جونگ کوک : خوبه موفق باشی
جونگ کوک : هه
پدر جونگ کوک : باید بری آماده شیم تو هم برو دنیا انسان ها شکار کن
دنیا آدم ها
ات : وای سرم درد گرفت هوف من اون قبر رو کندم ولی هیچی توش نبود
بهتره بخابم شاید اون دوباره بیاد
ات خوابید و دوباره خواب دید
ناشناس : قبل از اینکه بفهمی من کیم و تو قراره چکار کنی
ات ویو : صداش چقد آشناس وایی
ات : خب
ناشناس : تو یک خوناشامی و توی سن ۶ سالگی مردی ولی تو خون خاصی داشتی پس به انسان تبدیل شدی
ات ویو
سرم درد گرفت چشمام مغزم دارن
ناشناس: دیدی؟
ات: ۳ نفر رو دیدم برام آشنا بودن...
ناشناس: خوبه
ات : من خوناشامم؟
ناشناس: آره فقط چون فهمیدی دندون های نیشت ممکنه بزرگ بشن یا خارش پیدا کنن ولی هیچ وقت خون نمیخوری فعلا
ات: فعلا؟
ناشناس: کارت رو خوب انجام دادی قبرت رو کندی
ات: قبرم؟
ناشناس: اون قبر تو بود که توی ۶۰ سالگی یا به قول انسان ها ۶ سالگی خاکت کردیم و تو به انسان تبدیل شدی
ات: عاها
ناشناس : بیشتر بکنش تا به گردن بند خالی برسی قلب خالی با بال خیلی بکن
ات ویو
از خواب بیدار شدم با این حرف ها و ....... سعی کردم کنار بیام ولی خیلی ترسیدم رفتم تا قبر رو بیشتر بکنم تا به اون گردنبند خالی برسم که
۱۲.۷k
۲۵ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.